۱۳۹۶ اسفند ۹, چهارشنبه

گزارشی از آخرین وضعیت؛ رفع ممنوعیت ملاقات رامین حسین پناهی زندانی محکوم به اعدام



حسین احمدی نیاز وکیل رامین حسین پناهی از رفع ممنوع‌الملاقاتی این زندانی محکوم به اعدام خبر داد.
به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، حسین احمدی نیاز وکیل رامین حسین پناهی، امروز  چهارشنبه ۹ اسفند در گفت‌وگو با گزارشگر هرانا از رفع ممنوع‌الملاقاتی رامین حسین پناهی زندانی محکوم به اعدام خبر داد؛ وی در ادامه به گزارشگر هرانا گفت: “امروز صبح پس از مراجعه به دادگاه، طی صحبتی که با قاضی داشتم درخواست رفع ممنوعیت ملاقات رامین حسین پناهی را به ایشان دادم و پس از موافقت با این درخواست همراه با مادر رامین موفق به ملاقات با وی شدیم.”
آقای احمدی نیاز درباره‌ی وضعیت جسمانی رامین حسین پناهی نیز به گزارشگر هرانا گفت: “آقای حسین پناهی پس از دیدن مادرشان اعلام کردند که وضعیت خوبی دارند و از روحیه‌ی بسیار بالایی برخوردار بودند” وی در مورد ادامه‌ی روند رسیدگی به پرونده نیز گفت: “فعلا چشم امیدمان به تصمیم دیوان عالی کشور است و امیدواریم خبرهای خوبی در این رابطه به ما بدهند.”
آقای احمدی نیاز پیش‌تر درباره آخرین جلسه‌ی دادگاه و اعلام ممنوع‌الملاقات بودن رامین حسین پناهی به گزارشگر هرانا گفته بود: “این مسئله نقض حقوق موکل من و مصداق شکنجه‌ی این فعال سیاسی محسوب می‌شود.” وی همچنین درباره‌ی رسیدگی به پرونده نیز گفته بود: “متأسفانه روند رسیدگی به پرونده در دیوان عالی کشور محرمانه است و پس از مراجعه‌ی من به دیوان اعلام کردند به دلیل محرمانه بودن پرونده اجازه دسترسی به محتوای آن وجود ندارد و همچنان چشم امیدمان به تصمیم دیوان عالی کشور است.”
رامین و افشین حسین پناهی به تازگی در تاریخ ۱۶ بهمن‌ماه سال جاری پس از گذشت ده روز از اعتصاب غذا که در اعتراض به صدور حکم اعدام “رامین حسین پناهی” آغاز کرده بودند، با ثبت فرجام‌خواهی به اعتصاب خود پایان داده بودند.

لازم به اشاره است رامین حسین پناهی پس از تحمل بیش از ۲۰۰ روز بازداشت در انفرادی های اطلاعات سپاه و وزارت اطلاعات در تاریخ ۱۹ دی‌ماه سال جاری به زندان سنندج منتقل شد.

هرانا پیش‌تر گزارش کرده بود وی در زمان بازداشت در انفرادی وزارت اطلاعات و اطلاعات سپاه تحت شکنجه‌های حسمی و روحی بوده است.
امجد حسین پناهی برادر رامین جسین پناهی در این رابطه به گزارشگر هرانا گفته بود “یکی از کلیەهای رامین بشدت عفونت کردە و در اثر ضربەای کە در اطلاعات سپاە بسرش وارد شدە، دچار فراموشی شدە. هم‌اکنون از نظر جسمی در وضعیت مناسبی نیست”.
به گفته عضو خانواده حسین پناهی، رامین حسین پناهی در زمان بازجویی مورد بدرفتاری و شکنجه قرار گرفته است، این در حالی است که این زندانی به‌صورت زخمی بازداشت شده بود و نیازمند رسیدگی پزشکی در تمام دوران بازداشت بوده است.

امجد حسین پناهی ارتباط بین عفونت کلیوی و جراحات ناشی از زخمی شدن در زمان بازداشت را رد کرد و تأکید کرد فراموشی و عفونت کلیوی به دلیل بدرفتاری‌های صورت گرفته در زمان بازداشت بروز کرده است.

پیش‌تر در ۹ تیرماه ، سازمان عفو بین‌الملل که مقر آن در لندن است با انتشار بیانیه‌ای، بازداشت رامین حسین پناهی و چهار عضو خانواده‌اش را به مثابه ” ناپدید شدن اجباری” خواند و خواستار آشکارا شدن سرنوشت و محل نگهداری آنان و همچنین شفاف‌سازی در رابطه با وضعیت رامین حسین پناهی شده است شد.
لازم به یادآوری هرانا پیش‌تر گزارش کرده بود روز جمعه مورخ اول تیرماه نیروهای سپاه پاسداران یک فعال سیاسی به نام رامین حسین پناهی را در حوالی سنندج به ضرب گلوله زخمی و دستگیر کردند.
پس از واقعه روز جمعه در سنندج نیروهای امنیتی به بازداشت تعدادی از اقوام رامین حسین پناهی پرداختند از جمله در همان روز واقعه، ۱ تیرماه ۱۳۹۶، زبیر، احمد و افشین حسین پناهی، برادر رامین در منزل شخصی خود بازداشت شدند.
مورخ ۳  آبان ماه آخرین جلسه دادرسی به اتهامات احمد، زبیر و افشین حسین پناهی، سه متهم یک پرونده که نسبت خویشاوندی با یکدیگر دارند در محل شعبه یکم دادگاه انقلاب سنندج به ریاست قاضی سعیدی برگزار شد.در این جلسه زبیر و احمد حسین پناهی به ترتیب به تحمل ۶ و ۵ سال حبس محکوم شدند. افشین حسین پناهی دیگر متهم این پرونده که هم‌اکنون در زندان مرکزی سنندج به سر می‌برد نیز به تحمل ۸ سال و نیم زندان محکوم شد.
پیش‌تر امجد حسین پناهی به هرانا گفته بود: “هر سه این افراد متهم به تبلیغ علیه نظام و همکاری با گروه‌های کرد مخالف نظام از طریق مشارکت در برگزاری مراسم عید نوروز شدند.”

وضعیت وخیم زلزله‌زدگان و بی‌توجهی مسئولان

در چند روز اخیر بارندگی شدید، تگرگ و سیلاب وضعیت مردم زلزله‌زده استان کرمانشاه که بدون کانکس و با کمترین امکانات گرمایشی روزگار می‌گذرانند را بسیار وخیم کرده است، اما مسئولان کماکان با بی‌توجهی به این مسئله فقط نظاره‌گر هستند.
به گزارش خبرگزاری هرانا به نقل از فارس، بارش شدید باران سبب جاری شدن سیل و جمع شدن آب به صورت دریاچه در منطقه قصرشیرین و سرپل‌ذهاب شد.
وقوع سیل و رعدو برق شدید در منطقه زلزله‌زده سرپل‌ذهاب اوضاع مردم چادرنشین و بی‌سرپناه این منطقه را وخیم‌تر کرده است، اما هنوز مسؤولان در غفلت و بی‌تدبیری فرو رفته و فقط نظاره‌گر هستند.
طبق اطلاع‌رسانی برخی از مردم مناطق سرپل‌ذهاب و قصرشیرین، در حال‌ حاضر بسیاری از شهروندان حتی وسایل ابتدای گرمایشی ندارند و تا کمر در سیلاب هستند و وسایل اندکی که داشتند نیز خیس شده یا شدت سیل و بارندگی آن‌ها را با خود برده است.
بازدید خبرنگار فارس در مناطق زلزله‌زده حاکی از شدت بارندگی و عدم رسیدگی مسؤولان اجرایی به وضعیت مردم در این شهرستان‌های آسیب دیده است و سرگردان در حال یافتن سرپناه و نجات جان خود هستند.

ماه‌ها است از زلزله ۷.۳ ریشتری آبان‌ماه امسال در منطقه ازگله گذشته، اما کمبود ابتدایی‌ترین امکانات در شهرستا‌ن‌های استان کرمانشاه حس می‌شود به نحوی که حتی چادرنشینان با اینکه بارها از مسؤولاندرخواست کانکس دادند اکنون تعدادی اندکی از آن‌ها نیز از این امکانات بهره چندانی ندارند و نسبت به وضع موجود معترض و پریشان هستند.

گفتنی‌ است، براساس گزارش‌های پیاپی اداره‌کل هواشناسی استان احتمال وقوع آبگرفتگی معابر، سیلاب و تگرگ در مناطق زلزله‌زده بارها هشدار داده شده است، اما آنچه اکنون مشاهده می‌شود بی‌برنامگی در ساماندهی مردم در مناطق سرپلدهاب‌‌‌، ثلاث‌باباجانی، قصرشیرین، جوانرود و دیگر مناطقی است که براثر حادثه اخیر بخش‌های از آن دچار آسیب شده و نیاز به رسیدگی هرچه سریع‌تر دارند.


عدم انتقال حمیدرضا امینی به بیمارستان علیرغم وخامت وضعیت جسمانی



 حمیدرضا امینی، مدیر یک کانال‌ تلگرامی که در تاریخ ۱۱ آذرماه سال جاری بازداشت شده و از ۲۸ بهمن‌ماه سال جاری به مدت پنج روز در اعتراض به تبعید غیرقانونی خود از زندان اوین به زندان فشافویه دست به اعتصاب زده بود، طی تماس با خانواده از وخامت حال جسمی خود خبر داده است.
به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، حمیدرضا امینی که از تاریخ ۱۱ آذرماه سال جاری به اتهام “نشر اکاذیب”، “توهین به مقدسات” و “توهین به مقامات جمهوری اسلامی” در بازداشت به سر می‌برد، از تاریخ ۲۸ بهمن‌ماه سال جاری در پی انتقال غیرقانونی خود از زندان اوین به زندان فشافویه به مدت پنج روز دست به اعتصاب غذای خشک زده بود.
علیرغم اینکه آقای امینی حسب وعده های مسئولین به اعتصاب خود پایان داده است با این حال با عوارض ناشی از این موضوع روبروست. او طی تماسی که با خانواده خود داشته از وخامت وضعیت جسمانی خود و عدم موافقت مسئولان زندان برای انتقال به بیمارستان خبر داده است.

سودابه نامدار زنگنه، همسر حمیدرضا امینی در این باره به گزارشگر هرانا می‌گوید: “حمیدرضا روز شنبه با من تماس گرفت و گفت اصلا وضع مناسبی ندارد، گفت طی روزهای گذشته و پس از پایان دادن به اتصاب، به جای ادرار خون دفع می‌کند و با مراجعه به رئیس زندان خواسته که به بیمارستان منتقل شود ولی با درخواست او موافقت نکرده‌اند.”

وی در ادامه گفت: “روز یکشنبه هم خودم برای پیگیری به یکی از مسئولان زندان مراجعه کردم و گفتند برو پیش حاج‌مرادی دادیار زندان در دادگاه فرهنگ و رسانه؛ نامه‌ای درباره‌ی وضعیت نامناسب حمیدرضا به ایشان دادم و فقط شماره‌ی تلفنم را روی برگه نوشت، حمیدرضا دردش خیلی زیاد است هیچ‌کدام از مسئولین به وضعیت او اعتنا نمی‌کنند.”
سودابه نامدار زنگنه، همسر حمیدرضا امینی پیش‌تر نیز درباره‌ی پرونده همسر خود به گزارشگر هرانا گفته بود: “حمیدرضا در تاریخ ۱۱ آذرماه سال جاری توسط نیروهای امنیتی دستگیر و به بند دو الف زندان اوین، مربوط به اطلاعات سپاه منتقل شد. مأموران با ورود به خانه وسایل شخصی مانند تلفن همراه و کامپیوتر شخصی را نیز با خود بردند. چند روز بعد که پیگیر وضعیت همسرم شدم مأموران طی تماس تلفنی گفتند که او در بند دو الف سپاه واقع در زندان اوین به صورت انفرادی نگهداری می‌شود و در شرایط بازجویی اجازه‌ی ملاقات ندارد.
طی این مدت هر روز به دادگاه مراجعه کرده‌ام اما هیچ جواب مشخصی به من ندادند. می‌گویند برو خانه و منتظر باش. برو و حرفی نزن؛ اگر بخواهی حرفی بزنی برای خودت هم بد می‌شود و خودت هم قاطی پرونده‌اش می‌شوی و به زندان می‌افتی؛ حمید از ۲۸ بهمن که اعتصاب خشک کرده و چند بار خواستند به او سرم وصل کنند اما موافقت نکرده و گفته یا برمی‌گردم اوین و به خواسته‌ام می‌رسم، یا می‌میرم و جسدم بیرون می‌آید.”

۱۳۹۶ اسفند ۸, سه‌شنبه

بی‌اطلاعی از وضعیت سام رجبی، فعال محیط زیست؛ افزایش تعداد فعالان محیط زیستی بازداشتی به ۱۴ تن



سام رجبی، فعال محیط زیست ایرانی است که از اوایل بهمن ماه در بازداشت به سر می‌برد. کتایون رجبی، خواهر او به دلیل بی‌اطلاعی از وضعیت برادرش ابراز نگرانی کرده است. از سوی دیگر گزارشها حاکی است با بازداشت  علیرضا فرهادزاده، مستندساز محیط زیست در ایران تعداد فعالان محیط زیستی که از اوایل بهمن‌ماه در ایران بازداشت شده‌اند به ۱۴ نفر می‌رسد.
به گزارش خبرگزاری هرانا به نقل از بی بی سی، خانم رجبی درباره نحوه اطلاع از بازداشت بردارش گفت که روزانه با سام رجبی در تماس بوده است ولی حدود یک ماه پیش این تماس قطع شده است. او در ابتدا تصور کرده بارندگی برف یا اختلال سبب عدم ارتباط است، اما یکی از دوستان آقای رجبی پیامی به او می‌دهد و این گونه از بازداشت برادرش مطلع می‌شود.
کتایون رجبی با تاکید بر اینکه هیچ اطلاع‌رسانی به خانواده آنها نشده است، گفت: “من هیچ خبری از او ندارم، نه می دانم کجاست، نه می‌دانم چه نهادی بازداشتش کرده و علتش چیست.”
خانم رجبی می‌گوید تلاش کرده با لیلی هوشمند افشار، مادر سام (همسر دوم پدرش) تماس بگیرد، اما موفق نشده، تا وقتی که مصاحبه مادر سام با بی‌بی‌سی را دیده و متوجه شده که به او گفته‌اند با کسی تماس نگیرد.
سام رحبی
کتایون رجبی در عین حال با اشاره به بیماری خانم هوشمند افشار گفت: “در کنار سرطان دردهای وحشتناک استخوانی دارد و من نمی‌دانم در حال حاضر چگونه تنهایی کارهایش را انجام می‌دهد. او حتی برای پیگیری وضعیت سام به تنهایی به اوین رفته و تا به امروز تا جایی که من خبر دارم، هیچ پاسخی به او نداده‌اند.”
هومن جوکار، امیرحسین خالقی، سام رجبی، طاهر قدیریان، نیلوفر بیانی، سپیده کاشانی، مراد طاهباز و کاووس سیدامامی اوایل بهمن ماه امسال دستگیر شدند.
دو هفته بعد از بازداشت به خانواده آقای امامی اعلام شد که او در زندان جان باخته است.
در ادامه روند بازداشت‌ها حسن راغ، عارف زارع، عبدالرضا کوهپایه نیز در هفته‌های اخیر بازداشت شده‌اند.
سخنگوی قوه قضاییه و دادستان تهران پیشتر اعلام کردند که اتهامات بازداشت شدگان مرتبط با جاسوسی است.

از سوی دیگر گزارشها حاکی است که علیرضا فرهادزاده، مستندساز محیط زیست در ایران در روزهای اخیر بازداشت شده است.

بر این اساس تعداد فعالان محیط زیستی که از اوایل بهمن‌ماه در ایران بازداشت شده‌اند به ۱۴ نفر می‌رسد.

هومن جوکار، امیرحسین خالقی، طاهر قدیریان، نیلوفر بیانی، سپیده کاشانی و سام رجبی مرادطاهباز، حسن راغ، عارف زارع، حسن زارع، عبدالرضا کوهپایه، مرتضی آریا نژاد، علیرضا فرهادزاده و کاووس سید امامی که در بازداشتگاه فوت کرد هویت این ۱۴ تن اعلام شده است.

نه سال گذشت و من همچنان در زندانم؛ نامه سخی ریگی وبلاگ نویس بلوچ از زندان

سخی ریگی فعال سیاسی، وبلاگ‌نویس بلوچ و زندانی تبعیدی به زندان اهواز در نهمین سال حبس خود برای نخستین بار، طی ۹ سال اخیر در نامه‌ای به تشریح وضعیت خود پرداخته است، وی در سال ۸۸ با اتهاماتی از جمله «نشر اکاذیب و اقدام علیه امنیت ملی» محکوم به ۲۰ سال حبس شد. این حکم یکی از سنگین‌ترین احکام حبس برای وبلاگ‌نویسان در ایران بود.
به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، سخی ریگی در تاریخ ٢٨ خرداد ١٣٨٨ در زاهدان در ۳۱ سالگی بازداشت و با اتهاماتی چون نشر اکاذیب و اقدام علیه امنیت ملی در دادگاهی که جزئیات آن هیچ‌گاه رسانه‌ای نشد، به ۲۰ سال زندان به عنوان یکی از سنگین‌ترین احکام صادر شده علیه یک وبلاگ‌نویس در ایران، محکوم شد.
سخی ریگی در وبلاگی در قالب نوشتن اخبار و مقاله پیگیر مسائل بلوچستان بود و در زمینه اطلاع رسانی از وضعیت زندانیان بلوچ فعالیت می‌کرد.
آقای ریگی،  فعال سیاسی، وبلاگ‌نویس بلوچ و زندانی تبعیدی به زندان اهواز در نهمین سال ۹ سال حبس خود در نامه‌ای به تشریح وضعیت خود پرداخته است.

این نامه، نخستین نامه وی طی ۹ سال حبس است که منتشر می‌شود:

تقریبا ۹ سال شده؛ ۹سال است که بدون یک روز مرخصی در زندان هستم.
قبل از دستگیری چنان بی ارتباط با هر جناح و تشکل و گرایش سیاسی بودم که هیچ‌وقت فکر نمی‌کردم این‌قدر فعال سیاسی به حساب بیایم که یک روز حتی برای دادن تعهد مرا احضار کنند! هر چند گرایش به اصطلاح طلبان داشتم اما بیشترین فعالیت سیاسی من در تمام عمرم شرکت در انتخابات بود و بعد داشتن یک وبلاگ ساده‌ در سرویس دهنده‌ی بلاگفا که هر چند ماه یک بار در آن مطالبی می‌گذاشتم که از سایت های خبری دیگر کپی می‌کردم، وبلاگی که در طول عمرش معمولا حتی ۱۰ بیننده در روز هم نداشت، چیزی شبیه هزاران وبلاگ بی‌اهمیت دیگر؛
چطور ممکن بود چنین وبلاگی روزی بتواد سرنوشتم چنین تغیر دهد که مرا از دانشجوی رشته‌ی نرم‌افزار زاهدان که زندگی بسیار معمولی و آرامی کنار همسر و فرزندان داشت واقف کند و یک عمر به تبعید در زندان اهواز به سر ببرم، هیچ وقت امکان نداشت چنین کابوسی اتفاق بیفتد اما اتفاق افتاد.
همه می‌دانند که ما هنوز در آن کابوس زندگی می‌کنیم، انگار هزار جادوگر در یک روز نحس و نفرین شده تصمیم گرفتند مرا از آن زندگی آرام به سیاه‌چال ظلم و درد و رنجی بی‌پایان بفرستند.
قطعا ده‌ها هزار وبلاگ‌نویس با عملکرد مثل من هرگز دستگیر نشده‌اند و حتی هیچ ماموری به فکرش خطور نکرد که می‌شود چنین فردی را بازداشت کرد، پس هرگز نمی‌توانم در یک تحلیل قضایی یا سیاسی بازداشت خودم را درک کنم.
بازجوها برای کاستن و شگفتی بازداشت من به یک نظر در وبلاگ استناد کردند، فردی ناشناس که مطمئن نیستم به جز بازجو ها کسی آن را خوانده باشد، خود آن نظر کپی مطالبی بود که قبلا در صفحه‌های دیگر آمده بود و بعد بابت آن نظر در جلب متعدد بازجویی به شدیدترین صورت مرا شکنجه کردند که بگویم آن نظردهنده چه کسی بود، حاضر بودم تمام گناهان مردم شهر را به گردن بگیرم تا شکنجه متوقف شود اما نمی‌دانستم نظر دهنده کیست! به من بابت همان نظر اتهام محاربه و افشای اسرار طبقه‌بندی شده را وارد کردند و در نهایت به جرم داشتن همان وبلاگ ساده به ۲۰ سال زندانِ در تبعید به اهواز محکوم شدم.
۹ سال گذشت و من در زندانم. دلم بی‌نهایت برای بچه‌هایم تنگ شده، هر روز بعد از صحبت تلفنی با النا دختر شیرین زبان و زیبایم هم انرژی می‌گیرم و هم دلم جایی می‌خواهد که بتوانم با تمام قدرت بابت این همه سال‌های دوری فریاد بزنم.
۹ سال است که نیاز به فریاد دارم اما زندان خیلی شلوغ است و من خجالتی‌تر از آن هستم که جلوی جمع فریاد بزنم، چاره‌ای جز نوشتن نداشتم، نوشتم و دلم میخواهد خوانده شود.

صدور حکم حبس برای پنج شهروند بهایی در مشهد



فتانه نبیل‌زاده، دری امری، می خلوصی، ساقی فدایی و شایان تفضیلی، پنج شهروند بهایی، از سوی دادگاه انقلاب مشهد هرکدام به تحمل یکسال حبس تعزیری محکوم شده اند.
به گزارش تارنگار حقوق بشر در ایران، دادگاه انقلاب مشهد فتانه نبیل‌زاده، دری امری، می خلوصی، ساقی فدایی و شایان تفضیلی را به اتهام «تبلیغ علیه نظام» به جمعا پنج سال حبس تعزیری محکوم کرده است.
حکم صادره برای دری امری، می خلوصی، ساقی فدایی و شایان تفضیلی مرتبط با بازداشت آنان در سال ۹۳ است.
این شهروندان بهایی در خردادماه سال ۱۳۹۳ توسط نبروهای امنیتی شهر مشهد بازداشت شدند و پس از آنکه با تودیع وثیقه آزاد شدند طی دو جلسه دادگاه در ۲۶ آذرماه ۹۳ و ۲۷ خردادماه ۹۶ مورد محاکمه قرار گرفتند.
فتانه نبیل‌زاده نیز ماه گذشته از سوی دادگاه انقلاب شهر مشهد به اتهام تبلیغ علیه نظام به تحمل یکسال حبس تعزیری محکوم شده است.
او در مردادماه ۹۲ در منزل شخصی خود بازداشت شده بود.
هزاران نفر از پیروان آیین بهایی پس از روی کار آمدن جمهوری اسلامی زندانی، شکنجه یا اعدام شده‌اند. بسیاری دیگر از پیروان این آئین نیز از سایر حقوق اجتماعی و اقتصادی خود همچون حق تحصیل یا کار محروم گشته‌اند.
سازمان ملل آزار و اذیت بهاییان در ایران را بارها محکوم کرده است. بر اساس ماده ۲۵ منشور حقوق شهروندی، که حسن روحانی در دسامبر ۲۰۱۶ آن را امضا کرده است شهروندان آزادی عقیده دارند و تفتیش عقاید ممنوع  شده و هیچ کس را نمی‌تواند به خاطر عقایدش تحت تعقیب قرار داد. اگر چه به اعتقاد فعالان جامعه بهایی، تعقیب قضایی و آزار واذیت بهاییان در طی دولت اول حسن روحانی افزایش پیدا کرده است.

احمد کریمی پس از حدود یک دهه تحمل حبس، آزاد شد



احمد کریمی، زندانی سیاسی محبوس در زندان رجایی شهر کرج که از ۹ سال پیش مشغول گذراندن محکومیت ۱۵ ساله خود بود در ساعات پایانی روز گذشته بصورت مشروط از زندان رجایی شهر آزاد شد. آقای کریمی که پیش از انتخابات سال ۸۸ دستگیر شده بود در دادگاههای نمایشی حوادث پس از انتخابات بعنوان یکی از دستگیر شدگان این حوادث توسط نهادهای امنیتی “جا زده شد” و حتی حکم اعدام در دادگاه بدوی برای او صادر شد.
به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، در ساعات پایانی روز گذشته مورخ ۷ اسفندماه، احمد کریمی زندانی سیاسی پس از تحمل حدود ۹ سال حبس از محکومیت ۱۵ ساله خود، بصورت مشروط آزاد شد.
احمد کریمی در اردیبهشت ماه ۱۳۸۸ و بیش از یک ماه پیش از انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ بازداشت شده بود.

وی پس از گذراندن بیش از یک ماه در سلول های انفرادی بند ۲۰۹ -بازداشتگاه ویژه وزارت اطلاعات مستقر در زندان اوین- بالاجبار در دادگاه‌های نمایشی پس از انتخابات سال ۸۸ شرکت داده شد و به اتهام نقش آفرینی در اعتراضات پس از انتخابات توسط دادگاه انقلاب تهران به اعدام محکوم گردید. این حکم در دادگاه تجدیدنظر به ۱۵ سال زندان در تبعید کاهش یافت.

این زندانی سیاسی حدود شش سال از حبس خود را در تبعید و در زندان گنبدکاووس گذراند و در ماه‌های آخر سال گذشته به زندان رجایی‌شهر منتقل شد.

این زندانی سیاسی به دلیل کمبود امکانات بهداشتی و پزشکی در زندان گنبد کاووس که پیش تر به آنجا تبعید شده بود دچار پوسیدگی شدید دندان‌ شده‌ است و با نداشتن بیمه و عدم حمایت بیمه زندانیان بر خلاف ادعای مسئولین قضائی کشور مجبور بوده هزینه گزافی بابت رسیدگی پزشکی پرداخت نماید که با توجه به ضعف بنیه مالی از انجام تا حد زیادی ناتوان مانده بود، بر همین اساس دچار مشکلات گوارشی شده است.
هرانا پیش‌تر گزارش کرده بود خانواده احمد کریمی با توجه به دوری راه و مسافت زیاد از اسلامشهر تا گنبدکاووس، بیش از ۴۴۴ ماه بود که وی را ملاقات نکرده و از حال او بی خبر بودند.
کریمی که در هجوم نیروهای امنیتی به خانه وی در شبانگاهی در ماه اردیبهشت سال ۸۸ بازداشت شده با اتهام ارتباط با انجمن پادشاهی ایران روبرو بوده است. در این پرونده کسانی چون محمدرضا علی‌زمانی، آرش رحمانی‌پور، پیمان عارفی و حامد روحی نژاد نیز حضور داشته اند.

مرخصی درمانی ۶ ماهه علیرضا گلیپور در انتظار تأیید



دادستان تهران با مرخصی درمانی ۶ ماهه علیرضا گلیپور، زندانی امنیتی مشکوک به سرطان که در بند هفت زندان اوین تحمل حبس می کند، موافقت کرد.
به گزارش خبرگزاری هرانا به نقل از شرق، دادستان تهران با مرخصی درمانی علیرضا گلیپور، زندانی امنیتی که اکنون در زندان اوین دوران محکومیت خود را می‌گذراند، موافقت کرد.

علیرضا گلیپور در مهر سال ٩١ به خاطر جرائم امنیتی بازداشت شد، پرونده او سه سال بعد به شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب ارسال شد و بعد از اعمال ماده ۱۳۴ قانون مجازات اسلامی گلیپور به ۱۵ سال حبس محکوم شد.

این حکم در ادامه به ۱۲ سال کاهش یافت.
در پی مبتلاشدن این زندانی به بیماری‌های متعدد، پزشکی‌قانونی با مرخصی درمانی او به مدت شش ماه موافقت کرد؛ دادستان تهران و دادیار ناظر بر زندان نیز با مرخصی درمانی او موافقت کرده و اجرای مرخصی درمانی او اکنون در انتظار اعلام نظر ضابطان است.
علیرضا گلیپور، متولد ۱۳۶۵، ساکن تهران و دانشجوی مخابرات و کارمند وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات در مهرماه ۱۳۹۱ از سوی ماموران وزارت اطلاعات دستگیر و تیرماه ۱۳۹۴ به اتهام “جاسوسی به نفع اجانب و به طور مشخص کشور آمریکا” از سوی شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی صلواتی به ۳۹ سال و ۹ ماه حبس تعزیری و ۱۷۰ ضربه شلاق محکوم شد که این حکم با اعمال ماده ١٣۴ و تخفیف به ۱۲ سال حبس تعزیری تقلیل یافت.
لازم به ذکر است این زندانی پیشتر دو بار به منظور مرخصی درمانی به بیمارستان منتقل شد اما بدون طی دوره درمان و انجام آزمایشات ضروری به زندان بازگردانده شد.

قاتل دو روحانی اهل سنت چابهاری سابقا از وزارت اطلاعات سلاح دریافت کرده بود / اسناد



فردی که به تازگی دو روحانی اهل سنت چابهاری را ترور کرده، بر اساس اسناد دادگاه دارای پرونده شرارت و قتل در گذشته بوده و بر اساس همین اسناد مشخص است وزارت اطلاعات در گذشته سلاح و مهمات در اختیار او گذاشته بود.
به گزارش خبرگزاری هرانا، کمپین فعالین بلوچ به اسنادی دست پیدا کرده که نشان میدهند قاتل مولوی عبدالوهاب میران زهی و مولوی محمد صالح میران زهی توسط وزارت اطلاعات سابقا مسلح شده بود.
این اسناد نشان میدهند که “یحیی کاروانی” که در تاریخ ۲۸ بهمن در روز روشن، وسط شهر چابهار و جلو درب دفتر امام جمعه موقت چابهار اقدام به ترور دو روحانی اهل سنت کرده بود، پیشتر و در جریان یک قتل دیگر تعداد ۶ قبضه اسلحه کلاش ،۶ عدد نارنجک، ۲۴ خشاب و ۱۴۱۴ عدد فشنگ جنگی از منزل مسکونیش کشف و ضبط شده بود که توسط “وزارت اطلاعات” برای انجام عملیات به وی سپرده شده بود.
این اسناد همچنین نشان میدهند که پرونده این شخص علیرغم قتل عمد، با دخالت جریاناتی نا معلوم به سرعت مورد رسیدگی قرار گرفته و مختومه شده و در نهایت فرد آزاد شده است.
این در حالی است که دادستان چابهار در رد گزارش منتشر شده توسط کمپین فعالین بلوچ، اعلام کرد که قاتل هیچ ارتباطی با هیچ ارگانی در جمهوری اسلامی نداشته است.
این اسناد نشان میدهند که نامبرده چندین موضوع قتل، مردم آزاری در پرونده خود داشته اما علیرغم آن بدون هیج مشکلی در شهر تردد میکرده است.
همچنین هیچ یک از شکایت ها در مورد این فرد به فرجام درست قضایی نرسیده و فرد از نوعی مصونیت امنیتی بهره می برده است.

۱۳۹۶ اسفند ۷, دوشنبه

بیانیه ۶ تشکل مستقل کارگری پیرامون تعیین حداقل مزد سال ۱۳۹۷



هنوز مدت کوتاهی از خیزشهای مردمی در سطح کشور علیه گرانی و فقر و فلاکت سپری نشده است که نهادهای دست ساز کارگری و دولت و کارفرمایان، خیمه شب بازیهای هر ساله خود را برای تعیین حداقل مزد آغاز کرده اند و با همان سبک و سیاق همیشگی و نشاندن چند مترسک در مقام نماینده کارگران در نهادی به نام شورایعالی کار، در صدد تحمیل حداقل مزد چندین برابر زیر خط فقر به میلیونها کارگر و مزد بگیر زحمتکش هستند.
متن این بیانیه که نسخه ای از آن در اختیار هرانا قرار گرفته است در ادامه بخوانید؛ روندی که طی هفته های گذشته در مورد چگونگی تعیین حداقل مزد سپری شده است بیانگر این است که در به همان پاشنه سابق خواهد چرخید و پس از چند صباحی معرکه گیری توسط نهادهای دست ساز کارگری، نماینده های آنان امضای خود را به پای حداقل مزد چندین برابر زیر خط فقر خواهند گذاشت.
پیشبرد چنین سیاستهایی در طول دهه ها و سالهای گذشته، دیگر چیزی جهت از دست دادن برای طبقه کارگر ایران باقی نگذاشته است که حال تقلای ریاکارانه نهادهای دست ساز کارگری برای تعیین سبد هزینه زندگی و طرح برخی واقعیات از سوی آنان و رسانه های حکومتی بتواند به عنوان سوپاپ اطمینان و ترمزی در مقابل مطالبه گری کارگران، اعتراضات خیابانی آنان و توده های مردم زحمتکش به جان آمده از وضعیت موجود عمل کند.
تعیین دستمزد به روال سالهای گذشته و افزایش ده – پانزده درصدی حداقل مزد کنونی، در حالی که این مبلغ در شرایط حاضر کفاف هزینه ده روز زندگی یک خانوار چهار نفره را نمیدهد و تا به همینجای سال، ارزش دلار بیش از ۳۰ درصد بالا رفته است و بزودی این افزایش قیمت بر روی سفره های ما کارگران خود را نشان خواهد داد معنایش چیزی جز لگد مال کردن تمام و کمال منزلت انسانی ما کارگران، گرسنگی مفرط فرزندانمان، باز ماندن آنان از تحصیل، گسترش پدیده کودکان کار، یاس و درماندگی از گذران زندگی و افزایش خودکشی ها، گسترش پدیده زباله گردی و کارتن خوابی و تن فروشی و کلیه فروشی و سلب حق حیات از ما کارگران نیست.
از نظر ما امضا کنندگان این بیانیه و طبقه کارگر ایران، اعضای شورایعالی کار از نماینده های دست ساز کارگری تا نماینده های کارفرمایان و وزیر کار با معرکه گیریهایی که بر سر تعیین سبد هزینه و حداقل مزد انجام میدهند و دست آخر امضای خود را به پای حداقل مزد چندین برابر خط فقر میگذارند همگی شریک جرم مصائب بی شماری هستند که با حداقل مزد زیر خط فقر، زندگی میلیونها خانواده کارگری را در خود فرو می برد.
این واقعیت عریان که نماینده های مجلس و مدیران دم و دستگاه دولتی و نهادهای شبه دولتی و وابسته به حوزه قدرت از حقوقهای نجومی برخوردارند و غارت و چپاول ثروتهای اجتماعی توسط آنان بیداد میکند و در این طرف، حکومتگران برای برخورداری ما کارگران از یک زندگی بخور و نمیر هزار و یک بهانه می تراشند و صدها میلیارد تومان خرج نیروی سرکوب برای به تمکین واداشتن ما به زندگی با دستمزد چندین برابر خط فقر میکنند، فقط یک راه پیش پای ما کارگران میگذارد و آن سازماندهی و دست بردن به اعتصابات و اعتراضات سراسری است.
اعتراضات و اعتصابات محلی و سراسری برای دست یابی به دستمزدی مطابق با استانداردهای زندگی امروز بشر حق مسلم ما کارگران است و ما امضا کنندگان این بیانیه بدینوسیله با تاکید بر تداوم وتشدید مبارزاتمان علیه تصویب حداقل مزد چندین برابر زیر خط فقر، از عموم کارگران در سراسر کشور، بویژه کارگران صنایع کلیدی همچون نفت و گاز و پتروشیمی، صنایع خودروسازی و فولاد و معادن نیز میخواهیم تا به نحو مقتضی و از طریق تجمع در محل کار و یا اعتصاب و اعتراض خیابانی بطور متحدانه ای خواهان افزایش حداقل مزد بر مبنای سبد هزینه که امروزه ۵ میلیون تومان است، بشوند.
همچنین، ما تشکلهای مستقل کارگری امضا کننده این بیانیه به عنوان نماینده بخشهایی از طبقه کارگر ایران و فریاد حق خواهی میلیونها کارگر، با هشدار به حکومتگران که با نادیده گرفتن خیزشهای مردمی علیه گرانی و فقر و فلاکت، همچنان سیاست تحمیل حداقل مزد چندین برابر زیر خط فقر را دنبال میکنند اعلام میداریم دیگر دوران روال تاکنونی تعیین حداقل مزد و تحمیل فقر و فلاکت به طبقه کارگر ایران به سر آمده و بدیهی است پیشبرد هرگونه سیاستی جز پایان دادن به فقر و فلاکت و تمکین به مطالبات بر حق ما کارگران، با خیزشهای بزرگتر و زیر و رو کننده تری از سوی طبقه کارگر و عموم توده های زحمتکش مردم ایران مواجه خواهد شد.
پنجم اسفند ماه ۱۳۹۶
اسامی تشکلهای مستقل کارگری امضا کننده به ترتیب حروف الفبا:
اتحادیه آزاد کارگران ایران
انجمن صنفی کارگران برق و فلز کرمانشاه
سندیکای نقاشان استان البرز
کانون مدافعان حقوق کارگر
کمیته پیگیری ایجاد تشکلهای مستقل کارگری ایران

۱۳۹۶ اسفند ۶, یکشنبه

افشاگری وزیر سابق اطلاعات درباره مرگ زهرا کاظمی در زندان؛ او جاسوس نبود / مسئولیت مرگ بر عهده سعید مرتضوی است



وزیر پیشین اطلاعات گفت که زهرا کاظمی به تشخیص وزارت اطلاعات دولت اصلاحات جاسوس شناخته نشد اما اصرار سعید مرتضوی بر جاسوسی او، نهایتا مرگ این شهروند ایرانی – کانادایی را رقم زد.
به گزارش خبرگزاری هرانا، آقای یونسی، وزیر پیشین اطلاعات این مطالب را در گفت‌وگو با روزنامه‌ی ایران مطرح کرد، او در ادامه گفت که زهرا کاظمی، در فرآیند بازرسی، تحویل اشیا و انتقال به بازداشتگاه و نه در بازجویی، به‌دلیل مقاومت برای تحویل اشیای همراه خود، مورد ضرب و شتم قرار گرفت و سر او به جدول خیابان اصابت کرد و منجر به خونریزی مغزی او شد که اگر چنانچه به موقع او را به بیمارستان منتقل می‌کردند حتماً نجات می‌یافت و همچنین اگر در این وضعیت یعنی انتقال بموقع به بیمارستان و نجاتش، در هر دادگاهی، حتی دادگاه‌های کانادا در حضور وکیل کانادایی قرار می‌گرفتیم جمهوری اسلامی محکوم شناخته نمی‌شد، بلکه مأمور یا مأموران دون‌پایه به دلیل قصور یا تقصیر، مسئول شناخته می‌شدند.
علی یونسی در گفت‌وگویب با روزنامه “ایران” در این باره سخن گفته است، به دلیل اهمیت موضوع متن کامل گفتگو بصورت عینی می آید:

“یکی از وظایف مهم دستگاه امنیتی هر کشور، آمادگی برای مقابله با جاسوسی عوامل اطلاعاتی بیگانه و رقیب و به تعبیری ضدجاسوسی است. در کشور ما مسئولیت این امر با کدام دستگاه است و چرا؟

درباره هر موضوعی اساساً باید سازمان حرفه‌ای مربوط به آن موضوع وارد عمل شود؛ این روند، به موضوع خاصی ارتباط ندارد و در همه شئون صادق است زیرا اصولا هر سازمان و نهادی تنها در حیطه کاری خود تخصص دارد و ما هم انتظار داریم که آن نهاد، در همان حیطه بدرستی عمل کند، درباره مسائل امنیتی و مربوط به جاسوسی نیز تنها معاونت ضدجاسوسی وزارت اطلاعات می‌تواند اظهارنظر کارشناسی کند که چه کسی جاسوس هست یا چه کسی جاسوس نیست زیرا هر نهاد و سازمانی مهارت و تخصص خاص خود را دارد؛ بنابراین همان‌طور که انتظار نداریم وزارت کار وظایف و کارهای وزارت صنعت را انجام دهد، باید بپذیریم که وزارت اطلاعات هم در کار خود مهارت دارد و سازمان دیگری نمی‌تواند در حیطه‌ی وظایف آن وارد شود و آن کار تخصصی و حرفه‌ای را انجام دهد. بر این اساس، سازمان، مرکز یا نهادی که می‌تواند تشخیص دهد فلان فرد ضدانقلاب هست یا نیست، یا سازمانی که باید پاسخ استعلام‌ها درباره افراد را بدهد، یا جایی که باید تشخیص بدهد کسی جاسوس هست یا نیست، تنها وزارت اطلاعات است.
اما در موضوعات متعدد بحث‌های بسیاری درباره عملکرد و مأموریت‌های وزارت اطلاعات و اساساً مرجع تشخیص جاسوسی و عملیات ضدجاسوسی مطرح شده و می‌شود که به نوعی در تداخل با مأموریت سازمانی وزارت اطلاعات یا با اصل مأموریت این وزارتخانه در تناقض است؛”

وی در پاسخ به این سوال که نظر کارشناسی و حرفه‌ای شما که حداقل ۶ سال وزیر اطلاعات دولت اصلاحات بوده‌اید چیست، گفت:

“اساساً اگر دستگاه‌ها مزاحمتی برای وزارت اطلاعات در انجام وظایف محوله ایجاد نکنند، این وزارتخانه درست عمل می‌کند. نمی‌خواهم بگویم وزارت اطلاعات اصلا اشتباه نمی‌کند اما قطعا می‌توان گفت که در حوزه‌ی مأموریت‌های سازمانی خود، حرفه‌ای عمل می‌کند. ذکر یک مثال، تخصصی بودن این امر را مشخص می‌کند. برای نمونه موردی داشته‌ایم که بخش فرهنگی وزارت اطلاعات، یک مورد و موضوعی را جاسوسی تشخیص داد اما بخش ضدجاسوسی این نظر را رد و اعلام کرد که فرد و سوژه‌ی موردنظر جاسوس نیست، معنای این بحث این است که حتی درون وزارت اطلاعات نیز چارچوب مأموریت‌های هر معاونتی مشخص است و با موضوعات و مأموریت‌ها تخصصی و حرفه‌ای برخورد می‌شود.”

آقای یونسی در ادامه در پاسخ به این سوال که اشاره کردید وزارت اطلاعات مباحث جاسوسی و ضدجاسوسی و جمع‌آوری اطلاعات را تخصصی‌تر و حرفه‌ای‌تر تعریف کرده و دنبال می‌کند، این تعریف شما چگونه است، گفت:

“این بحث مفصل است اما اجمالا بگویم که وزارت اطلاعات در بازنگری رویکردها و عملکردهای خود کار مطالعاتی وسیعی انجام داد، یعنی با توجه به تحولاتی که در فضای اطلاع‌رسانی دنیا رخ داده و همچنین گسترش فضای ارتباطی و اطلاعاتی به‌ویژه اینترنت، امروز دیگر کمتر موضوع و مبحثی در جهان وجود دارد که محرمانه تلقی شود، به عبارت دیگر انقلاب اطلاعاتی و نوآوری‌های گسترده فضای مجازی که منجر به دسترسی همه به همه‌چیز و هر اطلاعاتی شده در جای خود تغییرات شگرفی در عمل و معنای جمع‌آوری اطلاعات و اطلاع‌رسانی‌ها به‌دنبال داشته است.

اساساً انقلاب اینترنتی، شرایطی ایجاد کرده که دیگر مأموریت جمع‌آوری اطلاعات که پیش‌تر در حیطه‌ی عمل نهادهای اطلاعاتی قرار داشت را بسیار آسان و عمومی کرده است؛ بنابراین اکنون باید در این حوزه به‌دنبال بازتعریف جدیدی باشیم که اساسا چه اخبار و اطلاعاتی باید محرمانه تلقی شود؟ به تعبیری در یک تعبیر و اصطلاحی که در حوزه‌های اطلاعاتی به کار می‌رود، پرسش این است که آیا باید گربه را کنترل کنیم یا گوشت را یا هر دو را؟

به نظر من، واقعیت این است که با توجه به توسعه‌ی ارتباطات و فضاهای مجازی، دیگر گربه قابل کنترل نیست و باید گوشت را کنترل و مراقبت کرد زیرا ذات گربه دزدیدن گوشت است، اکنون فضای مجازی گربه است، به این معنی که چه بخواهیم چه نخواهیم همه مراکز و سازمان‌ها و پدیده‌ها در منظر مردم قرار دارد یا مردم از جزئیات و شرح حال افراد برجسته، شخصیت‌ها، سازمان‌ها و بسیاری اطلاعات دیگر خبر دارند؛ اساسا در دنیای اطلاعاتی جدید، در همه‌ی دنیا، چه ایران و انگلیس، یا روسیه و امریکا، همه‌ی ما در یک خانه شیشه‌ای بر بستر اینترنت زندگی می‌کنیم و همه چیز در اختیار همه قرار گرفته است.”
علی یونسی در ادامه در پاسخ به سوال دیگری درباره‌ی در بازداشت برخی فعالان محیط زیست گفت:

“متأسفانه وزارت اطلاعات در این پرونده مسئولیتی نداشته اما معتقدم حتی در این مرحله هم باید پرونده برای ادامه تحقیقات در اختیار وزارت اطلاعات قرار بگیرد زیرا در شرایط و وضعیت فعلی، حتی اگر بازداشت‌شده‌ها به واقع به جاسوسی محکوم هم شوند، اقناع افکار عمومی سخت می‌شود، به عبارت دیگر براساس آنچه اتفاق افتاد، اگر مرجع تخصصی و قانونی وارد نشود و اظهارنظر نکند، چه درباره‌ی شخصی که از دنیا رفته و چه کسان دیگری که در بازداشت هستند، افکارعمومی چه بسا این افراد را محکوم تلقی نکند، از نظر من اصلی‌ترین راهکار در شرایط فعلی پرونده این است که این پرونده در اختیار وزارت اطلاعات قرار بگیرد.

باید اجازه بدهیم وزارت اطلاعات بر اساس وظایف حرفه‌ای و تخصصی و سازمانی خود بررسی‌های لازم را انجام دهد، در این صورت اگر وزارت اطلاعات این تشخیص تخصصی و کارشناسی را داد که جرمی واقع شده است، پس از تکمیل تحقیقات پرونده به یک دادگاه صالحه ارجاع شود تا دادگاه نظر بدهد، اگر هم وزارت اطلاعات تشخیص کارشناسی داد که مستند کافی برای اتهامات وارده وجود ندارد، با قاطعیت و مستدل اعلام کند که اشتباهی در تشخیص رخ داده است؛ این اتفاق، یعنی اعلام اینکه در اطلاق عنوان جاسوسی به این افراد اشتباهی رخ داده است، نه تنها هیچ اشکالی ندارد، بلکه مانع آن می‌شود که یک مسأله و چالش جدید و بغرنج در حوزه افکار عمومی یا بین‌المللی برای جمهوری اسلامی ایجاد شود.”

آقای یونسی در پاسخ به این سوال که وزارت اطلاعات مرجع ذیصلاح برای عملیات ضد جاسوسی و شناسایی جاسوس است و باید این مسئولیت و مأموریت مهم بازتعریف شود و آیا موافق این بازتعریف است گفت:

“ما باید اطلاعاتی که ضرورت دارد از آنها محافظت شوند را تعریف کنیم و بدانیم و بپذیریم که دیگر امکان‌پذیر نیست که مانند تعاریف و چارچوب‌های تعریف‌شده گذشته از اطلاعات و امنیت خود حفاظت کنیم، البته گریز از این پدیده‌ی جدید نه فقط برای ایران بلکه برای هیچ کشور دیگری ممکن نیست؛ نه کسانی که دنیای مجازی را ایجاد کردند می‌توانند به سبک گذشته اطلاعات را حفظ کنند، نه کشورهایی که از این تکنولوژی بهره‌مند هستند قادر به حفاظت اطلاعاتشان به سبک گذشته هستند، ما باید از جاسوسی یک تعریف علمی قابل دسترس و ملموس ارائه کنیم تا بدانیم چه اطلاعاتی باید مخفی باشد و باید از چه چیزی حفاظت کنیم، لذا اگر سازمان‌های اطلاعاتی این حیطه‌بندی را تعریف کردند، همه باید براساس آن عمل کنیم.

وی در پاسخ به ساوال بعد در رابطه با اینکه چه نهادی باید تعریف جدیدی از طبقه‌بندی و حیطه‌بندی اطلاعات ارائه کند گفت:

“تنها مرجع تصمیم‌گیر در این زمینه وزارت اطلاعات است، اساسا سازمان‌های دیگر اطلاعاتی مثل حفاظت اطلاعات‌ها، بخشی از جامعه اطلاعاتی هستند و وزیر اطلاعات، رئیس جامعه اطلاعاتی کشور است، لذا این وزارت اطلاعات است که باید این تعریف را ارائه کند و همه هم باید آن را بپذیرند، اینکه فکر کنیم دیگران از وضعیت کشور ما اعم از کویر، جنگل‌ها، دریاها و راه‌های ما اطلاعی ندارند، اشتباه است؛ امروز ماهواره‌ها به‌راحتی به این اطلاعات دسترسی دارند، چه بسا آنچه در سال‌های گذشته اطلاعات سری قلمداد می‌شد، اکنون اطلاعات عادی باشد که در اختیار همه قرار دارد، بنابراین در این فضای اطلاعاتی جدید، باید حیطه امنیت و اطلاعات خود را بازتعریف کنیم.”

وزیر پیشین اطلاعات در پاسخ به این سوال که شما هم سابقه قضایی دارید و هم سابقه حضور در وزارت اطلاعات. پیشنهاد شما برای اینکه جمهوری اسلامی دچار بحران جدیدی نشود، چیست گفت:

“بسیار ساده است. همه باید به قانون تن بدهند، قانون مسیر را مشخص کرده و قوه قضائیه هم مسئول اصلی اجرای قانون است، همه باید به قانون عمل کنند، به این معنی که به هر شخص یا نهادی حکم ندهند، مگر آنکه حکم تحقیق و بررسی با مجوز قانونی صادر شود، کوتاه اشاره کنم که در پرونده‌ی زهرا کاظمی، دادستان وقت (سعید مرتضوی) اصرار داشت که وی جاسوس است، برای بررسی این موضوع ما در وزارت اطلاعات دو کارشناس ضدجاسوسی این وزارتخانه را مأمور کردیم تا در هتلی با این خانم مصاحبه کنند. این کارشناسان، پس از مصاحبه با وی، رسما اعلام کردند که به لحاظ فنی و علمی، زهرا کاظمی جاسوس نیست اما دادستان وقت تهران یعنی آقای سعید مرتضوی بر اصرار خود باقی ماند و این پرونده را از وزارت اطلاعات تحویل گرفت و به اطلاعات نیروی انتظامی واگذار کرد.
زهرا کاظمی، گویا در فرآیند بازرسی، تحویل اشیا و انتقال به بازداشتگاه و نه در بازجویی، به‌دلیل مقاومت برای تحویل اشیای همراه خود، مورد ضرب و شتم قرار می‌گیرد و سر او به جدول خیابان اصابت می‌کند و منجر به خونریزی مغزی او می‌شود که اگر چنانچه به‌موقع او را به بیمارستان منتقل می‌کردند حتماً نجات می‌یافت و همچنین اگر در این وضعیت یعنی انتقال به‌موقع به بیمارستان و نجاتش، در هر دادگاهی، حتی دادگاه‌های کانادا در حضور وکیل کانادایی قرار می‌گرفتیم جمهوری اسلامی محکوم شناخته نمی‌شد بلکه مأمور یا مأموران دون‌پایه به‌دلیل قصور یا تقصیر، مسئول شناخته می‌شدند؛ اما بد عمل کردن، لجاجت و متهم کردن دیگری یا سیاسی‌کردن موضوع، هزینه سیاسی سنگینی به جمهوری اسلامی تحمیل کرد و خود دست‌اندرکاران این پرونده هم برای همیشه متهم شناخته شدند.”

هرانا پیش‌نیز گزارش‌هایی درباره قتل زهرا کاظمی منتشر کرده بود.

بیستم تیر برابر با یازدهم جولای، مصادف با سال‌روز مرگ «زهرا کاظمی» خبرنگار کانادایی  ایرانی تبار است. که در سال ۲۰۰۳ در مسافرتی حرفه‌ای به قصد تهیه گزارش در «ایران»، هنگام ناآرامی‌ها و اعتراضات دانشجویی، به جرم عکس‌برداری حین تجمع برخی از خانواده‌های زندانیان در مقابل زندان اوین، بازداشت و بعد از هجده روز در زندان کشته شد.
«زهرا» یا «زیبا کاظمی» در سال ۱۹۴۸ میلادی در شیراز زاده شد. در دو سالگی پدرش را از دست داد و در مدرسه عالی «سینما و تلویزیون» در تهران تحصیل کرد وی در ۱۹۷۴ برای تحصیل در رشته «ادبیات و سینما» به دانشگاه «پاریس» رفت و دکترای خود را در رشته «هنر و ادبیات» از دانشگاه پاریس دریافت کرد.
او بعد از گرفتن دکترا، هم‌راه با پسرش،  «استفان هاشمی»، به «کانادا» مهاجرت کرد وی با نشریات کانادا و نیز موسسه عکس انگلیسی هم‌کاری داشت.
کاظمی در تاریخ ۲۷ خرداد ۱۳۸۲ هم‌راه با گذرنامه ایرانی و معرفی‌نامه‌ای از سوی موسسه عکس انگلیسی «کمرا پرس» به اداره کل مطبوعات و رسانه‌های خارجی مراجعه می‌کند و درخواست تهیه عکس از زندگی روزانه مردم عادی در شهر تهران دانش‌جویان و چند دانش‌گاه تهران و نیز کوی دانش‌گاه می‌کند.
که نهایت در تاریخ ۱۳۸۲/۰۴/۰۲ از سوی اداره کل مطبوعات و رسانه‌های خارجی به زهرا کاظمی اجازه عکس‌برداری داده می‌شود.
در جریان ناآرامی‌ها و اعتراضات دانش‌جویی در خرداد ماه ۱۳۸۲ که منجر به دست‌گیری بسیاری از دانش‌جویان و ناراضی‌ان دیگر در تهران شد، خانواده‌های آنان در دوم تیر همان سال، تجمع اعتراض‌آمیزی را در مقابل زندان اوین تشکیل دادند.
زهرا کاظمی در این روز که تازه به او مجوز عکاسی داده شده بود، برای تهیه گزارش و تصویر، در این تجمع حاضر شده و اقدام به عکس‌برداری از تجمع در اطراف زندان کرد که در همان زمان و در مقابل زندان اوین بازداشت شد.
و  اما زهرا کاظمی در حالی که مدت هجده روز در بازداشت به سر می‌برد، در بیست تیر به دلایلی که مورد دعاوی زیادی بوده‌ است، می‌میرد. گرچه مقامات حکومتی ایران بر تصادفی بودن مرگ وی بر اثر ضربه و خون‌ریزی مغزی ناشی از «برخورد جسم سخت به سر یا برخورد سر به جسم سخت» پافشاری کردند.
اما «شهرام اعظم»، پزشک سابق و کارمند وزارت دفاع ایران که در سال ۱۳۸۳ ایران را ترک و از کانادا درخواست پناهندگی کرده بود. پس از معاینه بدن زهرا کاظمی، اعلام کرد که علایم ضرب و شتم شدید، شکنجه و تجاوز جنسی نشان می‌دهد که او هنگام تحمل حبس به قتل رسیده‌ است. وزیر امور خارجه کانادا با تایید گزارش دکتر اعظم در کنفرانس مطبوعاتی «تورنتو» عنوان کرد که مسوولان کشور کانادا برای روشن شدن کامل جزییات پرونده قتل زهرا کاظمی تلاش خواهند کرد.
«سید محمد خاتمی» در اثر فشار دولت کانادا، چهار نفر از وزیران را مامور رسیدگی و بررسی این پرونده کرده و خواستار ارایه گزارشی از این ماجرا شد. در گزارش هیت ویژه رییس جمهوری آمده بود:
زهرا کاظمی در تاریخ ۲ تیر ۱۳۸۲ با یک عدد دوربین عکاسی در حال عکس‌برداری از تجمع خانواده‌های زندانیان ناآرامی‌های خردادماه در مقابل زندان اوین و منطقه با علامت «عکس‌برداری ممنوع» بوده که به داخل نگهبانی زندان هدایت و با حضور دو نفر از قضات از وی توضیح خواسته می‌شود.
مطابق این گزارش نام‌بردگان از زهرا کاظمی می‌خواهند معرفی‌نامه وزارت ارشاد، دوربین و فیلم‌های خود را برای بازبینی تحویل دهد و زندان را ترک کند و روز بعد برای دریافت لوازم خویش مراجعه کند. اما وی از این امر سرباز می‌زند و اظهار می‌دارد که می‌خواهد با مسوولیت خود، در کنار لوازم خویش در زندان باقی بماند. سپس کاظمی فیلم داخل دوربین را خارج می‌کند و آن را در برابر نور، سیاه می‌کند.
هم‌چنین بر اساس این گزارش، زهرا کاظمی ۲۱ ساعت اول در اختیار «دادسرا و زندان»، ۲۶ ساعت در اختیار «ناجا»، ۴ ساعت در اختیار «دادسرا» و ۲۶ ساعت در اختیار «وزارت اطلاعات» قرار داشته‌است و ضرب دیدگی جمجمه نیز در زمانی صورت گرفت که زهرا کاظمی در اختیار وزارت اطلاعات قرار داشته‌است.
بازداشت وی تحت نظارت «سعید مرتضوی» دادستان تهران که در موارد متعددی در نقض حقوق بشر نقش داشته‌ است انجام گرفت.
پرونده زهرا کاظمی پس از گذشت سال‌ها در دستگاه قضایی جمهوری اسلامی به سرانجامی نرسید و تنها متهم پرونده نیز که یکی از کارمندان رده پایین وزارت اطلاعات بود، تبرئه شد.
طی سالهای گذشته بسیاری از شهروندان دوتابعیتی پس از بازگشت به ایران بازداشت شدند و برخی از آنان نیز طی مراحل بازجویی در زندان جان خود را از دست دادند و پس از آن مقامات جمهوری اسلامی مرگ آنها را خودکشی در زندان اعلام کرد.
در آخرین مورد نیز خبر درگذشت کاووس سیدامامی شهروند ایرانی_کانادایی، فعال محیط زیست و استاد دانشگاه روز ۲۱ بهمن، دو هفته بعد از بازداشت او به خانواده‌اش داده شد، مقام‌های قضایی ایران به خانواده‌ی ایشان گفته‌اند که آقای سیدامامی، در زندان خودکشی کرده و او را متهم می‌کنند که بخشی از یک شبکه جاسوسی برای دستگاه‌های اطلاعاتی آمریکا و اسرائیل بوده است.

کارشناسان سازمان ملل: چگونگی مرگ سیدامامی تحقیق مستقل شود


 

کارشناسان حقوق بشر سازمان ملل بازداشت فعالان محیط زیست را خودسرانه خوانده و طرح اتهاماتی چون “جاسوسی” و “اقدام علیه امنیت ملی” علیه آنها را غیرقابل فهم و موجب نگرانی دانسته‌اند.
به گزارش خبرگزاری هرانا به نقل از دویچه وله، بیانیه‌ای از سوی کارشناسان حقوق بشر سازمان ملل در تقبیح اتهام جاسوسی علیه فعالان زیست محیطی ایران منتشر شده که مقامات جمهوری اسلامی را به قطع پیگرد فعالان زیست محیطی فرامی‌خواند. این بیانیه واکنشی است به مرگ کاووس سیدامامی، بنیان‌گذار و مدیر “موسسه حیات وحش میراث پارسیان” که در بازداشتگاه جان باخت و علت مرگش خودکشی اعلام شد.
در این بیانیه از جمله آمده است: «ما هم اکنون نگران این هستیم که مقامات ایرانی افراد فعال را که به صورت مسالمت‌آمیز فعالیت می‌کنند، به دلیل کارهای علمی ارزشمند آنها بازداشت کنند. فهم این که چطور حفاظت از گیاهان و زندگی جانوران ایرانی به جرم‌هایی مانند جاسوسی و اقدام علیه منافع ایران مرتبط سازیم، دشوار است.»
کمپین حقوق بشر ایران به نقل از این کارشناسان می‌نویسد: «مرگ آقای امامی نه تنها به علت اتهام‌های ناخوشایند، بلکه به خاطر یک بازی ناجوانمردانه شدیدا نگران کننده‌است. مقامات ایرانی باید فورا اجازه تحقیقات مستقل و موثر در مورد شرایط و علت مرگ آقای سیدامامی را صادر کنند.»
جان اچ کنوکس، گزارشگر ویژه سازمان ملل در زمینه استفاده از محیط امن، پاک، سالم و پایدار، دیوید کی، گزارشگر ویژه در امر ارتقاء و حمایت از حق آزادی عقیده و بیان، میشل فارست، گزارشگر ویژه در امر وضعیت مدافعان حقوق بشر و حوزه آنتونیو گووارا برمودز، مدیر کارگروه بازداشت‌های خودسرانه، از کارشناسانی هستند که در ارتباط با فعالان زیست محیطی بازداشت شده، با مقامات ایرانی در تماس بوده‌اند.
آنها بازداشت و مجازات فعالان محیط زیست را قابل توجیه ندانسته و افزوده‌اند: «در هیچ کجای جهان از جمله ایران، حفاظت از محیط زیست نباید جاسوسی و یا به عنوان یک جرم محسوب شود. بازداشت مدافعان محیط زیست به دلیل فعالیت‌های آنها کاری خودسرانه است.»
به جز کاووس سیدامامی که به مرگی مشکوک در زندان اوین درگذشت، هفت فعال دیگر محیط زیست از موسسه “حیات وحش میراث پارسیان” همچنان به اتهام جاسوسی در زندان هستند. کارشناسان سازمان ملل بی‌خبری از بازداشت شدگان و مشخص نبودن دسترسی آنها به وکیل را نیز نگران کننده خوانده‌اند.
مرگ پرابهام سیدامامی
مرگ کاووس سیدامامی، استاد جامعه‌شناسی و فعال محیط زیست در بازداشتگاه اوین، موجی از پرسش نزد افکار عمومی، محافل دانشگاهی و سازمان‌های حقوق بشری ایجاد کرده است. پس از بیانیه‌ها و اعلامیه‌های انجمن‌های جامعه‌شناسی و علوم سیاسی ایران و یادداشت‌هایی که همکاران سیدامامی در این زمینه نوشتند، دو هزار فعال مدنی نیز در نامه‌ای سرگشاده از حسن روحانی خواستند از این مرگ ابهام‌زدایی کند.
در فیلمی که شامگاه روز خاکسپاری سیدامامی از صداوسیمای جمهوری اسلامی پخش شد، ادعا ‌‌شد که استاد دانشگاه و کنشگران زیست محیطی به بهانه رصد زیست بوم، دوربین‌هایی را برای دیدن “نادیده‌های امنیتی” کشور نصب کرده بودند و اطلاعات طبقه‌بندی شده کشور را با کدهای رمزگذاری شده به دشمن ارسال می‌کردند.
در تازه‌ترین واکنش‌ها، شهیندخت مولاوردی، دستیار رئیس جمهور ایران در امور شهروندی گفته است: «متاسفانه آن اقدام و مستندی که پخش شد،‌ صد در صد با فرمان هشت ماده‌ای امام و منشور حقوق شهروندی در مغایرت است. ما درخصوص مسائل این چینینی مجموعه‌ای از بحث‌ها را در هیات دولت داریم. تذکرها ارائه و پیگیری می‌شود ولی آنکه چقدر تاثیرگذار است، باید دید و منتظر ماند. متاسفانه این مسئله تبدیل به روال شده در حالی که این رویه باید عوض شوند».
خانواده سیدامامی از صدا و سیما به خاطر پخش این فیلم هفت دقیقه‌ای شکایت کرده‌اند. پسران این استاد دانشگاه نیز اخیرا در مصاحبه‌ای با نیویورک تایمز نکاتی تازه از مرگ پدرشان را بیان کرده‌اند. آنها از جمله گفته‌اند که اجازه کالبدشکافی مستقل را نیافتند و مادرشان پس از چند ساعت تهدید و بازجویی، جسد پدرشان را تحویل گرفت. رامین و مهران سیدامامی هم‌چنین سپاه و دادستانی و رسانه‌های آنها را در سرپوش گذاشتن بر چگونگی مرگ پدرشان سهیم دانسته و اعلام کرده‌اند که از هیچ تلاشی برای اعاده حیثیت از پدرشان کوتاهی نخواهند کرد.