۱۳۹۶ شهریور ۸, چهارشنبه

اهالی محدودۀ «ذکریا»، در همسایگی برج‌ها از کم‌ترین امکانات روستایی هم بی‌بهره‌اند


خبرگزاری هرانا – نه تلفن دارند، نه گاز دارند و نه حتی آب. بیکاری مردان روستا هم این‌سال‌ها با تعطیلی معادن سنگ که تنها ممر درآمدشان بوده، شده غوز بالای غوز. گزارش پیش‌رو شرحی است بر زندگی مردمانی که ساکن پایتخت معنوی ایران و یکی از کلان‌شهرهای کشور هستند ولی همچنان به سبک صدسال گذشته زندگی می‌کنند.
به گزارش خبرگزاری هرانا به نقل از شهر آرا آنلاین، اهالی تأکید می‌کنند که اسم روستایشان از نام فردی که ذاکر بوده، گرفته شده و به‌همین سبب با «ذ» نوشته می‌شود؛ البته روستا که چه عرض کنیم؛ اینجا حدود ۷سال است که به شهر الحاق‌شده و حالا جزو محدودۀ شهری محسوب می‌شود اما حداقل امکاناتی را که می‌توان در بسیاری از روستاهای خراسان بزرگ دید، در این‌جا نمی‌توانید مشاهده کنید؛ ورودی خاکی آن هیچ‌تابلو و نشانی ندارد و حدود هفت‌هشت‌ماهی هست که تنها راه دسترسی این روستای محروم به رضاشهر –یعنی نزدیک‌ترین منطقۀ شهری به این‌جا که محل تأمین مایحتاج روزانۀ اهالی محسوب می‌شود- نیز مسدود شده است. مهم‌تر از همه اینکه نه تلفن دارند، نه گاز دارند و نه حتی آب. بیکاری مردان روستا هم این‌سال‌ها با تعطیلی معادن سنگ که تنها ممر درآمدشان بوده، شده غوز بالای غوز. گزارش پیش‌رو شرحی است بر زندگی مردمانی که ساکن پایتخت معنوی ایران و یکی از کلان‌شهرهای کشور هستند ولی همچنان به سبک صدسال گذشته زندگی می‌کنند. در تمام محدودۀ به شهر الحاق‌شدۀ «ذکریا» راه آسفالت وجود ندارد؛ آب را زنان با سطل از تنها چشمۀ روستا به خانه می‌برند؛ گاز نیست و هزار درد بی‌درمان دیگر که هیچ‌توجیهی ندارد جز اینکه «مسئولان مشغول کارند!».
۵هزارلیتر آب، سهمیۀ ۳۵خانوار در دو روز 
کوچه‌های خاکی ذکریا را قدم گرفته‌ایم به تماشا که مبارکه‌خانم با یک چرخ‌دستی که داخل آن چندسطل بزرگ به چشم می‌خورد از کنارمان عبور می‌کند. چندقدمی پیش نرفته که می‌ایستد. اینجا غریبه هایی مثل ما را خوب می‌شناسند. لباس فُرممان شبیه بسیاری از مسئولانی است که شاید بارها آمده‌اند و نظاره‌گر مشکلات بوده‌اند، قول‌هایی داده‌اند و بعد هم راهشان را کشیده‌اند و رفته‌اند. دست روی سینه، نفسی تازه می‌کند و سر درد دلش باز می‌شود؛ از نبود آب می‌گوید و اینکه روزی صدمرتبه راه خانه تا چشمۀ روستا را می‌رود و برمی‌گردد تا آبی برای پخت‌وپز و شست‌وشو تهیه کند. در پرانتز بگویم که خاطرم هست چندوقت پیش برای تهیۀ گزارشی به شهرک پردیس در انتهای بولوار وکیل‌آباد رفتیم. سهمیۀ روزانۀ آبی که برای آبیاری فضای سبز آن‌جا تخصیص داده بودند، ۵هزار لیتر بود که می‌گفتند کم است و گیاهان دارند خشک می‌شوند. حالا در کمال ناباوری سهمیۀ آب شهروندان ساکن روستای «ذکریا» که ۳۵خانوار هستند، هر دو روز ۵هزار لیتر است؛ چیزی معادل روزی سه‌دبه برای هرخانوار. اهالی می‌گویند: «هر دو روز یک‌بار سهمیه آب این روستا نیمی از مخزن ۱۰هزار لیتری روستا است که پمپاژ می‌شود و بعد توسط لوله‌هایی تا تانکرهایی که بر بام هرخانه است هدایت می‌شود.».
نه جاده داریم نه آب و گاز و تلفن
اینجا قسمتی از شهر مشهد است؛ بین دو بولوار نماز و بولوار درحال احداثی که می‌گویند قرار است نام آن «خلیج فارس» باشد. مبارکه از شهروندان قدیمی این‌روستا است. می‌گوید: «حوالی انقلاب که به این‌روستا آمدیم این‌جا تنها ۴خانوار زندگی می‌کردند که یکی از آن‌ها خانوادۀ ما بود. این‌جا مشکلات بسیاری دارد: جاده‌ای نیست؛ نه آب داریم و نه برق و نه گاز و نه تلفن. پیش‌از اینکه این‌روستا به شهر الحاق شود، این‌جا بخشی از طرقبه محسوب می‌شد و همۀ امورات روستا ازطریق آن انجام می‌گرفت، اما از وقتی که این‌روستا به شهر الحاق شده مشکلات یکی پس‌از دیگری گریبان اهالی روستا را گرفته است؛ هرچه دلتان بخواهد به فرمانداری و استانداری شکایت کرده‌ایم و در راه حفظ این‌جا از خیلی چیز‌ها گذشته‌ایم.»
«آستانه»، اجازۀ ساخت نمی‌‌دهد؛ نگهبان شب و روز گذاشته‌اند
این‌شهروند در بخش دیگری از صحبت‌های خود با اشاره به اینکه نگهبانانی ازسوی آستان قدس در این محله مستقر هستند که اجازۀ ساخت‌وساز به اهالی نمی‌دهند، یادآور می‌شود: ««آستانه» به ما اجازۀ ساخت‌وساز نمی‌دهد. عده‌ای از شهروندان که سند نداشتند، ملک‌هایشان را تحویل گرفتند و ما که سند داشتیم، ماندیم در منازلمان. آن‌ها در ابتدا می‌خواستند منازل ما را هم با ارزش متری ۴۰۰هزار تومان خریداری کنند که ما راضی نشدیم، زیرا با این‌مبالغ هیچ‌جای شهر منزلی به ما نمی‌دادند و آواره می‌شدیم. همین‌حالا هم دو خانوار در این‌روستا آواره شده‌اند و به تنها مدرسۀ متروکۀ اینجا پناهنده شده‌اند که «آستانه»، یک‌ماه مهلت داده و قرار است آن‌مدرسه را هم تخریب کنند.
برای من روستایی که ۵۰سال است با تمام سختی‌هایش ساخته‌ام و فرزندانم در نورِ اندکِ چراغ‌موشی درس خواندند و سوی چشمانمان را پای سختی‌های همین روستا گذاشتیم، رفتن از این‌خاک اجدادی معنا ندارد. ما ماندیم و با همه‌چیز ساختیم و حالا چندسالی است که برق ضعیفی در این‌روستا هست و با آن دل‌خوشیم. حالاکه این‌جا بولواری کشیده شده و قرار است آباد شود، حق ما نیست که از آبادیِ محله‌ای که این‌همه پای آن سختی کشیدیم، بمانیم؟! به ما گفته‌اند این‌جا ملک کشاورزی بوده و وقف «آستانه» است، اما هیچ‌گاه مدرکی که این‌قضیه را اثبات کند، ندیده‌ایم.».
بیشترمان سنگ کلیه و سنگ کیسۀ صفرا داریم
مبارکه، ساکن روستای «ذکریا» ادامه می‌دهد: «آب‌شرب ما آب همین تانکر است که خیلی‌وقت‌ها کفاف مصرفمان را نمی‌دهد. گفته‌اند آب چشمه بهداشتی نیست اما آدم تشنه که این حرف‌ها را نمی‌فهمد. ما با تشنگی کودکانمان چه کنیم؟ ناچاریم وقتی آبی نداریم از چشمه و آب آن برای رفع عطشمان استفاده کنیم. روزی چندین‌بار دبه در دست مسیر چشمه را می‌رویم و با دبه‌‌های پر آب برمی‌گردیم. آب تانکر مشکل دارد و آب چشمه از آن هم آلوده‌تر است؛ این را در گزارش کارشناسان بهداشت نوشتند، اما ما با وجود اینکه اکثراً کلیه‌های‌مان ناراحت است و سنگ دارد، ناچاریم از همین‌آب بنوشیم که از عطش نمیریم.».
ما هنوز مثل آدم‌های نخستین زندگی می‌کنیم
در محله، مشغول تهیۀ گزارش هستیم که ساعت توجهمان را جلب می‌کند. ۹:۵۶ دقیقۀ روز، اهالی دبه‌به‌دست، در کوچه‌‌ها منتظرند تا صدای فش‌فش آب تانکر را بشنوند. یکی‌از ساکنان نوۀ چهارساله‌اش، محمد ارسلان، را نشانمان می‌دهد که دبه‌‌ای دو لیتری در دست دارد. می‌گوید: «صبح که بیدار می‌شود سؤال اولش این است: « مادرجان بروم آب بیاورم؟». ما هنوز مثل آدم‌های نخستین زندگی می‌کنیم؛ انگار نه روستایی هستیم که خدمات روستا را دریافت کنیم و نه شهری می‌شویم تا تکلیفمان مشخص باشد؛ البته همین پمپ آبی که هر دو روز آب را به تانکر می‌کشد، هزینۀ برق دارد و از زندگی شهر‌نشینی، تنها هزینه‌‌های آن دامن‌گیرمان است.».
نه می‌توانیم روستایی زندگی کنیم و نه شهری
ابراهیمی، از دیگر شهروندان این روستا است، که می‌گوید: «درحال‌حاضر باید از قوانین زندگی شهرنشینی پیروی کنیم؛ یعنی گاو و گوسفند و زندگی روستایی را فراموش کنیم؛ ولی ازسوی‌دیگر هفت‌سال است که هیچ‌امکاناتی به ما تعلق نگرفته است. این‌قدر سهمیۀ آب کم است که باوجود گرمای هوا از کولر خبری نیست و اغلب منازل ما با پنکه خنک می‌شود که با وجود مصرف برقی که دارد آن هم نمی‌تواند بر این‌گرمای هوا چیره شود. آب منبع برای مصارف معمولی‌مان نیز کفاف نمی‌دهد؛ برای حمام نیز ناچاریم با دبه، آب ببریم. همۀ امکاناتی که شهروندان دیگر به‌راحتی در اختیار دارند، ما اینجا با مشقت بسیار به‌دست می‌آوریم.».
خدا خیر مهندس پرورش را بدهد
ابراهیمی ادامه می‌دهد: «مهندس پرورش قبلا مدیر سازمان آب بود. او یک انسان واقعی بود. وقتی به روستا آمد کل روستا را درعرض دو روز لوله‌کشی کرد و منبع ۱۰هزار لیتری را هم نصب کرد و حتی یک‌چای هم نخورد. آقای رئیسی تاکنون به ما سر نزده است. پیش‌از رمضان بود که او را در حرم دیدم و به ایشان مشکلات را گفتم. گفتم لطفاً مأموری به روستای ما بفرستید که وضعیت را برای شما توضیح دهد.گویا هرچه اسناد و مدارک برده بودیم دفتر ایشان به دستشان نرسانده بودند و هیچ نتیجه‌ای حاصل نشد.».
اورژانس نرسید، پسرم فوت شد
ساکن روستای «ذکریا» می‌گوید: «از وقتی دوربرگردان مقابل روستای زکریا در بولوار نماز را بسته‌اند، علاوه‌براینکه دسترسی ما از رضاشهر که برای خرید و امکانات درمانی به آن‌جا مراجعه می‌کردیم، قطع شده است، بلکه دیگر مهمانانمان هم آدرس ما را پیدا نمی‌کنند. درگذشته چون مسیر خاکی بولوار «ذکریا» از سوی بولوار نماز نام و تابلویی نداشت، ما برای آدرس می‌گفتیم امتداد خاقانی. حالاکه این بریدگی در بولوار نماز را مسدود کرده‌اند، ما ناچاریم مسیر طولانی‌ای را تا دلاوران برویم تا ابتدایی‌ترین امکانات زندگی را مهیا کنیم.».
معصومه یزدانی در ادامۀ صحبت‌های دیگر شهروندان با اشاره به اینکه پیداکردن آدرس این‌روستای بی‌نام‌و‌نشان برای همۀ غیربومی‌ها سخت است، می‌گوید: «پسر۴۰ساله‌ام سکته کرد و به‌دلیل دیررسیدن اورژانس او را به بیمارستان رساندیم و جان داد.».
«آستان قدس» مجوز آب را داده است
یکی دیگر از شهروندان که باغی در این‌روستا دارد و پدرش از قدیمی‌های روستاست، آقای کلالی است. او می‌گوید: «نباید از انصاف دور شد. آقای رئیسی مجوزهای لازم برای وصل‌شدن آب به این‌روستا را داده‌اند و درحال‌حاضر پروندۀ آب این‌روستا روی میز آقای طباطبایی، مدیرعامل شرکت آب و فاضلاب، است. درحال‌حاضر شرکت گاز نیز گفته «اگر آب به روستا بیاید ماهم گاز می‌دهیم» و امکانات دیگر نیز قطعاً بعد از آب خواهد آمد. درمورد معادن نیز باید بگویم یک‌بخشی از زمین‌های این‌جا نیز دست دادگستری است و آستان قدس تنها ارگانی نیست که مسبب تعطیلی معادن سنگ منسوب به حضرت رضا شده است.
گفتند طرح جهادی داریم؛ باز می‌کنیم 
چندوقت‌پیش شهردار وقت و آقای مهندس نخعی برای بازدید به این‌روستا آمدند. ما درمورد مسدودشدن ورودی روستا از بولوار نماز به آن‌ها گفتیم و آن‌ها در پاسخ گفتند: «طرح جهادی است، باز می‌کنیم.». زمان گذشت و هیچ‌خبری نشد و وعدۀ آن‌ها هیچ‌صحت و سقمی نداشت.
مطمئن باشید اگر یک‌انسان دولتی یا یک‌شخص پولدار در این‌روستا زندگی می‌کرد، حتماً برای او هم شده ورودی این‌روستا را باز می‌کردند. نزدیک این‌جا پروژۀ آبادگران است که با وجود اینکه خیلی از ساکنان آن حضور ندارند، چهارراه پرخطر را چراغ نصب می‌کنند ولی در اینجا با اینکه می‌توانستند چراغی نصب کنند، دیدند مسدودکردن مسیر این‌روستاییان ساده‌دل راه ساده‌تری است.
مدرسه تعطیل است
روستای «ذکریا» مدرسه‌ای دارد که تعطیل است. به‌دلیل امکانات کم روستا هیچ‌معلمی حاضر نیست برای تدریس به این‌کودکان در این‌روستا حاضر شود و کودکان روستا ناچارند به‌سختی خود را به نزدیک‌ترین مدرسه که در فاصلۀ دوری در رضاشهر است، برسانند. حالا قرار است که «آستانه»، این‌مدرسه را که گفته‌اند در حریم جاده است، تخریب کند.
مدیرعامل شرکت آب‌وفاضلاب مشهد:
منتظر مجوز استانداری و فرمانداری هستیم
مدیرعامل شرکت آب‌و‌فاضلاب مشهد در این‌باره می‌گوید: «درست است که پروندۀ تأمین آب در روستای «ذکریا» به شرکت آب‌و‌فاضلاب ارجاع داده شده است، ولی برای آغاز کار شبکه‌گذاری و لوله‌کشی، نیاز به مجوز فرمانداری و استانداری داریم که هنوز صادر نشده است.»
علیرضا طباطبایی ادامه می‌دهد: «به‌محض اعطای مجوز برای آغاز به فعالیت در این‌روستا، ما کار خود را آغاز خواهیم کرد، اما در‌حال‌حاضر و در آب‌رسانی با تانکر کاری از دست ما برنمی‌آید.»
رئیس امور رسانه‌ای آستان قدس رضوی:
درخواست خود را به‌صورت مکتوب به این اداره ارجاع دهید
رئیس امور رسانه‌ای آستان قدس رضوی نیز می‌گوید: «موضوع روستای «ذکریا» مربوط به معاونت املاک آستان قدس است. برای اینکه پاسخی صحیح و دقیق به شما داده شود، لطفاً درخواست خود را به‌صورت مکتوب به این‌اداره ارجاع دهید.».
دست‌پروری در این‌باره عنوان می‌کند: «معاونت املاک آستان قدس رضوی نامۀ مکتوب شما را سه روزه پاسخ خواهد داد.».
مدیر روابط‌عمومی سازمان ترافیک:
دوربرگردان حادثه‌خیز به‌دستور پلیس راهور مسدود شد
مدیر روابط‌عمومی سازمان ترافیک نیز یادآور می‌شود: «از زمانی‌که بولوار نماز احداث شده است، پلیس راهور به‌دلیل خطر‌آفرین‌بودن دوربرگردانِ ورودی روستای «ذکریا»، دستور به انسداد آن داده است و این بسته‌بودن مسیر اتفاق تازه‌‌ای نیست.»
مجید بخت‌آزما در ادامه می‌گوید: «باتوجه‌به اینکه مسیر بولوار نماز امتداد مسدودی دارد و هنوز مسکنی در آن ساخته نشده است و روشنایی مناسبی ندارد، بازگشایی معبر در این‌قسمت امکان‌پذیر نیست.»
وی با اشاره به اینکه اگر پلیس راهور به ما اجازۀ بازگشایی دهد، ما این دوربرگردان را بازخواهیم کرد، توضیح می‌دهد: «دسترسی شهروندان ساکن بولوار «ذکریا» به بولوار دلاوران وجود دارد و این‌مسدود‌بودن مسیر، خیلی آن‌ها را به‌زحمت نینداخته است.»

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر