۱۳۹۴ خرداد ۱۶, شنبه

بعد از درگذشت امام، حامیان استبداد دینی در صدد براندازی جمهوریت نظام برآمدند بیگدلی: امام خمینی گفت من هم که در فضای جنگی خلاف قانون عمل کرده‌ام، باید به قانون بازگردم

چکیده : جالب این که امام خمینی در ضرورت تقید به قانون، خودشان را نیز استثنا نکرده و تصریح کرده است که: «ان شاء الله تصمیم دارم در تمامی زمینه ها، وضع به صورتی درآید که همه طبق قانون اساسی حرکت کنیم.» یعنی من خمینی هم اگر در شرایط آن روز به علت فضای جنگی، اقدامات و مواضعی داشته ام که خلاف قانون بوده است، باید به قانون برگردم!...

«رحمت اله بیگدلی» عضو هیات علمی دانشگاه آزاد اسلامی زنجان، محقق و نویسنده، مدرس حوزه و سال ها از فعالان سیاسی اصلاح طلب بوده و هم اکنون عضو شورای مرکزی حزب «اعتماد ملی» است. وی در بخشی از آخرین اثر خویش با عنوان «تحزب از منظر عقل و دین» به اثبات «وجوب تحزب» بر اساس مبانی فقهی امام خمینی پرداخته است. در آستانه بیست و ششمین سالروز ارتحال امام خمینی (ره) و بنیانگذار جمهوری اسلامی با او به گفت و گو نشستیم؛ گفت وگویی تفصیلی که پاسخ هایی عمیق و دقیق را در پی داشت.
از او درباره اندیشه و منش سیاسی امام و مؤلفه ها و تحولات آن و نسبت امروز ما با امام پرسیدیم؛ این که چگونه می توان پس از بیست و شش سال از درگذشت امام، همچنان از اندیشه و روش ایشان بهره مند شد؟ چرا و چه بخش هایی از دیدگاه و منش امام در زمان کنونی کم تر مورد توجه قرار می گیرد؟
در ادامه مشروح گفت وگوی ایرنا با رحمت اله بیگدلی آمده است.
مهم ترین شاخصه در اندیشه سیاسی امام خمینی چه بود؟
مهم ترین شاخصه در اندیشه سیاسی امام خمینی تکیه جدی بر ضرورت تأسیس حکومت براساس مبانی فقه اسلامی به منظور اجرای احکام الهی، قانون و عدالت بود. اساسا امام خمینی، فلسفه حکومت و ولایت را در لزوم اجرای احکام الهی، قانون و بسط عدالت می دانست. امام خمینی براساس مبانی کلامی شیعه معتقد بود که خدا عدل محض است و تشریع احکام الهی نیز براساس مصالح و مفاسد موجود در موضوعات احکام است و از آن جایی که عدالت از مهم ترین اهداف بعثت انبیای الهی است، در نتیجه، میزان الهی بودن هر حکمی نیز انطباق آن بر اصل الاصول عدل است و هر حکم غیرعادلانه ای قطعا هیچ نسبتی با خدا و دین ندارد و چون اجرای احکام الهی و نیل به عدالت بدون تأسیس حکومتی عادل که به دنبال بسط عدالت باشد میسور و ممکن نیست، از این رو تشکیل حکومت به عنوان مقدمه بسط عدالت ضرورت پیدا می کند. براین اساس امام خمینی معتقد بود که هدف از تشکیل حکومت صرفا باید اجرای احکام الهی، قانون و بسط عدالت باشد. به نظر من این نکته، یعنی تکیه جدی بر ضرورت تأسیس حکومت به عنوان مقدمه برای اجرای احکام الهی، قانون و بسط عدالت مهم ترین شاخصه در اندیشه امام خمینی بود.
امام خمینی در کتاب تخصصی «البیع» (ج ۲، ص ۶۲۰) بر این نکته تصریح می کند و می فرماید: «فان لزوم الحکومه لبسط العداله؛ همانا ضرورت تشکیل حکومت صرفا برای بسط عدالت است» و باز در همان کتاب (ج ۲، ص ۶۲۳) بر این نکته تأکید می ورزد و می گوید: «ان الحکومه الاسلامیه انما جعلت لاجل اجراء القانون و بسط العداله الالهیه بین الناس؛ این است و جز این نیست که حکومت اسلامی صرفا برای اجرای قانون و بسط عدالت الهی در بین مردم وضع شده است.»
پس در اندیشه سیاسی امام خمینی تشکیل حکومت اسلامی به خودی خود هیچ موضوعیتی ندارد و صرفا جنبه آلی و ابزاری دارد و طریقی به سوی اجرای احکام الهی، قانون و عدالت است. و این نکته مهم ترین شاخصه اندیشه امام خمینی از نظر این جانب است.
بر این اساس بود که امام خمینی نظام سلطنتی را نظامی غیراسلامی و در تعارض با فلسفه حکومت در اسلام می دانست؛ زیرا اساس نظام سلطنتی، ظالمانه و مخالف موازین عدل و شایسته سالاری است و چون در عصر غیبت معصوم، دست بشر از عدالت مطلق کوتاه است، امام خمینی از باب قاعده «الاهم فالاهم» به دنبال نظامی بود که به صورت نسبی در طریق اجرای عدالت، قانون و احکام الهی باشد. امام خمینی با حمایت ملت، این نظام را در چارچوب «جمهوری اسلامی» طراحی و تأسیس کرد.
نسبت جمهوریت و اسلامیت در اندیشه امام چه بود؟
در اندیشه امام خمینی، جمهوریت و اسلامیت دو روی یک سکه و تنازل از هر یک به سود دیگری نادرست و ناموجه است. امام خمینی درباره جمهوریت نظام می گوید: «شکل حکومت جمهوری است. جمهوری به همان معنا که در همه جا جمهوری است. جمهوری اسلامی، جمهوری است مثل همه جمهوری ها.»(صحیفه نور، ج۲، ص۳۵۱)
و می گوید: «ما خواهان استقرار یک جمهوری اسلامی هستیم و آن حکومتی است متکی به آرای عمومی. شکل نهایی حکومت با توجه به شرایط و مقتضیات کنونی جامعه ما، توسط خود مردم تعیین خواهد شد. … حکومت اسلامی ما متکی به آرای عمومی خواهد بود. و همه احزابی که برای مصالح ملت ما کار کنند، آزاد خواهند بود…. با قیام انقلابی ملت، شاه خواهد رفت و حکومت و دموکراسی و جمهوری اسلامی برقرار می‏شود. و در این جمهوری، یک مجلس ملی مرکب از منتخبین واقعی مردم، امور مملکت را اداره خواهند کرد. حقوق مردم خصوصا اقلیت های مذهبی محترم بوده و رعایت‏خواهد شد… نه به کسی ظلم می‏کنیم و نه زیر بار ظلم می‏رویم.»(صحیفه نور، ج ۲، ص ۱۶۰)
امام خمینی معنا و مفهوم جمهوری از نظر خود را هم صریحا بیان می کند تا دیگران نتوانند نظر ایشان را تحریف و تحویل به معنای دیگری کنند! از این رو درباره شکل حکومت صریحا می گوید: «جمهوری به همان معنا که در همه جا جمهوری است.» و درباره ابتنای جمهوری مورد نظر خویش بر رأی آحاد مردم، تصریح می کند که: «اما شکل حکومت ما جمهوری است، جمهوری به معنای این که متکی به آرای اکثریت است.»(صحیفه نور،ج۲، ص۵۱۷)
امام خمینی اساسا حکومتی را اسلامی می داند که هم در مقام تأسیس و هم در مقام تدبیر امور کشور مبتنی بر رأی جمهور مردم باشد. از این رو می گوید: «حکومت اسلامی، حکومت ملی است… با آرای ملت می آید و ملت او را حفظ می کند و هر روز هم که برخلاف آرای ملت عمل بکند قهرا ساقط است.»(صحیفه نور، ج۴،ص۵۸)
از این بیان امام خمینی استنباط می شود که ایشان در عصر کنونی اساسا حکومت غیرجمهوری را چه در مقام تأسیس و چه در مقام تدبیر، اسلامی نمی داند و هرگونه تصرف حاکمان را خارج از ضوابط جمهوریت، نامشروع و برخلاف تعالیم اسلام می داند!
از منظر امام خمینی مجلس باید یک مجلس ملی و مرکب از منتخبین واقعی مردم باشد و تشکیل چنین مجلسی در گرو این است که کلیه جریان های موجود در جامعه بتوانند در انتخاباتی آزاد و سالم با داوطلبان واقعی و اصلی خود در عرصه رقابت حضور یابند و مردم نیز به داوطلبان واقعی و اصلی این جریان ها رای دهند.
امام خمینی حتی بر محدود و موقت بودن دوره مسؤولیت ها و ضرورت تصدی آن ها براساس رأی مردم به صورت موقت نیز که از مهم ترین عناصر جمهوریت است تأکید می کند و می گوید: «عزل مقامات جمهوری اسلامی به دست مردم است. برخلاف نظام سلطنتی، مقامات مادام العمر نیست، طول مسؤولیت هر یک از مقامات محدود و موقت است. یعنی مقامات ادواری است، هر چند سال عوض می شود. اگر هم هر مقامی یکی از شرایطش را از دست داد، ساقط می شود.»(صحیفه نور، ج ۲، ص۳۵۷)
چرا برخی درصددند تا وزن جمهوریت نظام را در نظر ایشان کم رنگ تر جلوه دهند؟
یکی از مشکلات بزرگ جوامع دینی از جمله اسلامی، رسوخ اندیشه های استبدادی بالاخص «استبداد دینی» در تار و پود این جوامع است. در بیش از یک صد سال پیش و در بحبوحه نهضت مشروطیت، فقیه نامدار، علامه میرزا محمدحسین نایینی برای اولین بار در کتاب مشهور و شریف خود به نام «تنبیه الامه و تنزیه المله» که با تقریظ آخوند خراسانی(ره) و آیت الله شیخ عبدالله مازندرانی دو فقیه عالی قدر و رهبران بزرگ نهضت مشروطیت و سپس توضیحات مرحوم آیت الله سیدمحمود طالقانی به چاپ رسیده است و مانیفست این نهضت محسوب می شود، اصطلاح «استبداد دینی» را ابداع کرد و به کار برد. علامه نایینی ضمن تقبیح استبداد و دیکتاتوری در اشکال مختلف با شدیدترین لحن از «دسته گرگان آدمی خوار ایران» یاد می کند که برای تداوم «شجره خبیثه ظلم و استبداد …، دستاویزی بهتر از اسم حفظ دین نیافتند.» و جنایت های «عهد ضحاک و چنگیز را دینداریش خواندند.»! علامه نایینی در ادامه به تقبیح قدرت مطلقه و غیرپاسخگوی «فراعنه ایران» می پردازد که می کوشند «فعال مایشاء بودن را عین دینداری جلوه دهند.»
این فقیه نامدار به بهترین شکل ممکن به افشای نیات پلید و سوء حامیان استبداد در لباس دین می پردازد و صریحا انگیزه اصلی کسانی را که مشروطیت (امروز جمهوریت) را در مقابل دین و مذهب قرار می دهند، «استمراربخشی به بندگی مردم، اعمال استبداد و در نهایت خوش خدمتی برای کسب مواهب دنیوی» عنوان می کند!
آیت الله نایینی در این کتاب در قامت یک فقیه بی بدیل و اسلام شناسی بزرگ به گونه ای صریح و جسورانه از این دسته افراد با عنوان «حامیان استبداد دینی» نام می برد و با مردود اعلام کردن انواع و اقسام استبداد و تحکیم مبانی مشروطیت، در خاتمه ی کتاب از عوامل تحکیم استبداد با عنوان «قوای ملعونه استبداد» یاد و بدترین نوع استبداد را «استبداد دینی» عنوان می کند و از آن با عنوان «شجره خبیثه استبداد دینی» نام می برد و درباره «حامیان استبداد دینی» می گوید: «اولئک اضر علی ضعفاء شیعتنا من جیش یزید لعنه الله علی الحسین(ع)؛ ضرر «حامیان استبداد دینی» بر ضعفای شیعه ما از سپاهیان یزید (که لعنت خدا بر او باد) بر امام حسین(ع) بیش تر است.»!
علامه نایینی پس از «جهالت ملت»، «استبداد دینی» را به «علت رسوخش در قلوب مردم» و این که آن را از «لوازم دیانت» تصور می کنند، شدیدترین نوع اسباب استبداد می شمارد و رفع استبداد دینی را بی نهایت دشوار و «در حدود امتناع» عنوان می کند!
با عنایت به آنچه که آیت الله نایینی درباره «استبداد دینی» فرموده است، بهتر می توانیم به چرایی تلاش عده ای برای کم رنگ جلوه دادن وزن جمهوریت نظام در نظر امام خمینی بپردازیم.
در انقلاب اسلامی ۱۳۵۷ به دلیل حضور گسترده مردم و مطالبات شفاف و قاطع آنان در نفی هرگونه استبداد و دیکتاتوری و تأکید رهبری فقید انقلاب بر جمهوریت نظام و میزان بودن رأی ملت، «حامیان استبداد سیاسی» یا سقوط کردند و یا به محاق رفتند. «حامیان استبداد دینی» نیز در برابر موج جمهوریت خواهی ملت و رهبری انقلاب، ناچار به سکوت شدند و در دوران امام خمینی هم هر زمان که اندک رونمایی از نیات خود می کردند با عتاب های تند امام خمینی مواجه می شدند که بارها با بیان های صریح و قاطع بر جمهوریت و میزان بودن رأی ملت تأکید و «حامیان استبداد دینی» را وادار به عقب نشینی می کرد.
اما متأسفانه بعد از درگذشت امام خمینی، «حامیان استبداد سیاسی» و «استبداد دینی» که چه بسا بعضا در برخی مراکز قدرت و ثروت نفوذ کرده بودند به تدریج در صدد براندازی جمهوریت نظام برآمدند و برای این که این نیت سوء خود را عملی کنند، چاره ای جز تحریف اندیشه های مبتنی بر جمهوریت امام خمینی نداشند!
از این رو نهایت سعی خود را به کار بردند که با سانسور اندیشه های امام خمینی در رسانه های فراگیر و ارائه نادرست از اندیشه های امام خمینی، ایشان را مخالف جمهوریت و دموکراسی معرفی کنند که به نظر من این تحریف، از جمله ی بزرگ ترین خیانت ها در تاریخ انقلاب اسلامی و مصداق بارز تلاش برای براندازی نظام جمهوری اسلامی است.
نظر و روش امام در زمینه دفاع از چندصدایی و رقابت سیاسی در کشور چه بود؟
امام خمینی واقعا به چندصدایی معتقد بود. امام در ایام رهبری انقلاب در ترسیم مدل آینده جامعه ایران می گوید: «جامعه آینده ما جامعه آزادی خواهد بود. همه نهادهای فشار و اختناق و همچنین استثمار از میان خواهد رفت.»(مصاحبه با اشپیگل، ۷ نوامبر ۱۹۷۷)
و در باره آزادی بیان می گوید: «در حکومت اسلامی همه افراد دارای آزادی در بیان هرگونه عقیده ای هستند.» (پاریس در مصاحبه با سازمان عفو بین الملل، ۱۹ آبان ۵۷)
امام خمینی درباره آزادی مطبوعات هم می گوید: «مطبوعات در نشر همه حقایق و واقعیات آزادند.»(صحیفه نور ،ج۴ص۲۶۶»
امام خمینی نه تنها آزادی بیان را حق مسلمانان می دانست، بلکه درباره غیرمسلمانان نیز صریحا می گفت: «در جمهوری اسلامی کمونیست ها نیز در بیان عقاید خود آزادند.» (صحیفه نور،ج۴،ص۲۴۲)
ایشان درباره اقلیت های دینی نیز می گفت: «تمام اقلیت های مذهبی در حکومت اسلامی می توانند به کلیه فرائض مذهبی خود آزادانه عمل نمایند و حکومت اسلامی موظف است از حقوق آن ها به بهترین وجه دفاع کند.»(پاریس، مصاحبه با خبرنگاران، ۱۷ آبان ۵۷)
و می گفت: «از یهودیانی که به اسرائیل رفته اند دعوت می کنیم به وطن خود بازگردند. با آن ها کمال خوشرفتاری خواهد شد.»(پاریس، سخنرانی ۱ دی ۵۷)
امام خمینی نه تنها معتقد به آزادی بیان برای همه شهروندان اعم از مسلمان و غیرمسلمان و حامیان و مخالفان حکومت بود، بلکه حق سؤال از بالاترین ارکان و مقام های نظام را برای همه شهروندان به رسمیت می شناخت و صریحا می گفت: «هر فردی از افراد ملت حق دارد مستقیما در برابر سایرین، زمامدار مسلمین را استیضاح کند و او باید جواب قانع کننده دهد و در غیر این صورت اگر برخلاف وظایف اسلامی خود عمل کرده باشد، خود به خود از مقام زمامداری معزول است.»(صحیفه نور، جلد ۴، ص ۱۹۰)
امام خمینی بالاتر از سؤال حتی حق اعتراض به ارکان نظام و عالی ترین مقام های حکومت را هم برای همه شهروندان به رسمیت می شناخت و صریحا می گفت: «ما حکومتی را می خواهیم که برای این که یک دسته می گویند ‘مرگ بر فلان کس’، آن ها را نکشند..»!(پاریس در مصاحبه با خبرنگاران، ۱۲ آبان ۱۳۵۷)
از این بیان امام خمینی استنباط می شود که ایشان معتقد بودند که مردم از این حق برخوردارند که اعتراضات خود به حاکمیت را علنا ابراز کنند و اگر در اعتراضات مردم به حاکمیت حتی «مرگ بر فلان کس» هم گفته شود، کسی حق تعرض به معترضان را ندارد!
امام خمینی می گفت: «در حکومت اسلامی اگر کسی از شخص اول مملکت شکایتی داشته باشد، پیش قاضی می رود و قاضی او را احضار می کند و او هم حاضر می شود.» (مصاحبه با خبرنگاران، ۱۷ آبان ۵۷ ،پاریس)
براساس آنچه از دیدگاه های امام خمینی نقل شد، ایشان واقعا به جامعه چندصدایی معتقد و مخالف حذف صداهای مخالف بودند. بر همین اساس بود که امام خمینی اجازه حذف هیچ یک از جریان های سیاسی و دینی و … موجود در جامعه را نمی داد و معتقد بود که فصل الخطاب، رأی ملت است و هر یک از جریان های موجود باید به اندازه موقعیت و رأی خود در جامعه در حکومت و تدبیر امور کشور حضور و نقش داشته باشد.
آسیب های نبود چندصدایی در کشور چیست؟
در آموزه های دینی ما مقوله «نقد و نقدپذیری»، از اهمیت و جایگاه رفیعی برخوردار است که در ذیل عناوینی چون «نصیحت، تذکر، موعظه، استماع قول، اتّباع احسن، تواصی به حق و صبر، دعوت به خیر و امر به معروف و نهی از منکر و …» مطرح و اختلاف دانایان امت، عین رحمت دانسته شده است.
بزرگ ترین خطر برای جامعه تک صدایی، فقدان نقد و پرسش است. جامعه بدون نقد و پرسش جامعه ای مرده و بی روح است که در گذر زمان دچار یک نواختی و رکود و خمود می شود و به ورطه تملق و چاپلوسی می افتد و در فساد غوطه ور می گردد.
امام سجاد(ع) در بیانی بسیار زیبا و رسا سرنوشت جامعه و افراد بی توجه به نقد و پرسش را این گونه گوشزد می کند: «چه بسا اشخاصی که از بس خوبی شان را گفتند و مدحشان کردند، فریب خوردند و فاسد شدند و چه بسا افرادی که چون از عیب شان چشم پوشی شد(و مورد انتقاد قرار نگرفتند)، مغرور شدند.»(بحارالانوار، ج ۷۵، ص ۱۳۹)
امام صادق(ع) نیز در مقام معرفی بهترین دوستان، فرموده است: «بهترین دوستان در نزد من کسانی اند که عیوب و نواقص من را به من هدیه دهند.»(وسائل الشیعه، ج ۸، ص ۴۱۳)
امام علی(ع) هم فرمود: «کسی که عیب و کاستی های تو را پنهان کند و به منظور اصلاح، آن ها را به تو تذکر ندهد دشمن توست.»(غررالحکم و دررالکلم، ج ۵، ص ۲۵۳، ح ۸۲۱۱)
امام موسی بن جعفر(ع) نیز درباره چگونگی زیست مؤمنانه و جایگاه انتقاد و انتقادپذیری فرموده است: «… و بخشی را برای رفت و آمد با برادران دینی مورد اعتمادی که از عیب هایتان باخبرند و بی خدعه و نیرنگ آن ها را به شما گوشزد می کنند، ویژه سازید.»(تحف العقول،ص ۷۴۸)
جامعه تک صدایی شدیدا مستعد رواج تملق و چاپلوسی برای اصحاب قدرت و ثروت است. چنین فضایی زمینه را برای خودشیفتگی قدرتمندان فراهم می آورد و موجب غفلت آنان از واقعیت ها و خودخداپنداری آنان می شود. مولوی معتقد است که چنین فضایی فرعون ساز است.
از وفور مدح ها فرعون شد
کن ذلیل النفس هوناً لاتسد
تا توانی بنده شو سلطان مباش
زخم کش چون گوی شو چوگان مباش
روانشناسان هم جامعه و فضای تک صدایی را زمینه ساز رواج تملق می دانند و می گویند: «تملق و چاپلوسی در جایی رشد می کند که جایی برای اظهار نظر آزاد و انتقاد وجود نداشته باشد.»
امام خمینی نیز براساس همین آموزه ها خطاب به ملت می گوید: «اگر من پایم را کج گذاشتم باید «هجوم» کنید، نهی از منکر کنید. مسؤولیت من هم گردن شماست؛ شما هم گردن من است. اگر من پایم را کج گذاشتم، شما مسؤولید اگر نگویید چرا پایت را کج گذاشتی؟ باید هجوم کنید، نهی کنید که چرا؟ اگر خدای نخواسته یک معمّم در یک جا پایش را کج گذاشت، همه روحانیون باید به او هجوم کنند که چرا بر خلاف موازین؟ سایر مردم هم باید بکنند. نهی از منکر اختصاص به روحانی ندارد؛ مال همه است. امت باید نهی از منکر بکند؛ امر به معروف بکند.»(صحیفه امام، ج‏۸، ص:۴۷۷و۴۸۸)
امام خمینی، نه تنها نقد، بلکه تخطئه را هم به رسمیت می شناخت و می فرمود:«اشکال، بلکه تخطئه یک هدیه الهی است برای رشد انسان ها.»(صحیفه امام، ج ۲۰، ص ۴۲۱)
بدون تردید عمل به توصیه های امام خمینی درباره امر به معروف و نهی از منکر و اشکال و تخطئه در جامعه تک صدایی ممکن نیست و لازمه عمل به این توصیه ها چندصدایی بودن جامعه است.
به نظر شما به چه بخش هایی از اندیشه و منش امام کم تر پرداخته شده است یا بعضا در زمان حاضر به صورت تعمدی نادیده گرفته می شود؟
امام خمینی، شخصیتی ساده زیست، معتقد به جمهوریت و اسلامیت نظام و نقش جدی و اساسی رأی مردم در سرنوشت کشور و آزادی بیان و رسانه ها، باورمند به قانون و لزوم عمل به آن و مخالف جدی فساد از هر نوع آن ومخالف تحجر وهرگونه قیم مآبی نسبت به مردم و … بود. متأسفانه امروزه برخی از جریان ها و مراکز قدرت سعی می کنند که این بخش ها و ابعاد شخصیت امام که در تقابل با تحجر و استبداد بود عمدا مورد غفلت واقع شود و به جای این ابعاد که از محکمات شخصیت امام بود، به برخی از متشابهات و نقاط مبهم در زندگی ایشان پرداخته شود تا با تحریف عمدی شخصیت امام، زمینه تحکیم اندیشه های متحجرانه و قیم مآبانه آنان فراهم آید.
هنوز فراموش نکرده ایم که امام خمینی در خصوص رعایت حقوق آحاد مردم چه حساسیت عجیبی داشت و وقتی برخی اخبار از تعدیات به حقوق مردم به ایشان رسید چگونه شخصا وارد عمل شدند و با صادر کردن فرمان هشت ماده ای قاطعانه در مقابل این تعدیات ایستادند و تمامی قوای کشور را ملزم به رعایت حقوق مردم کردند و متعدیان به حقوق مردم را در هر جایگاهی مستحق مجازات دانستند!
اندیشه و منش سیاسی امام خمینی در طول زندگی ایشان شاهد چه تحولات و تغییراتی بود و چرا؟
بدون تردید، اندیشه امام خمینی در طول زندگی ایشان شاهد تحولات عمیقی بوده است. تفکر امام خمینی در گذر زمان و پشت سر گذاشتن دوره های مختلفی چون دوران مبارزه با استبداد پهلوی، تأسیس جمهوری اسلامی، تدبیر امور کشور در دهه اول جمهوری اسلامی و کسب تجربه های گوناگون، روز به روز عقلایی تر و عرفی تر شد و گرایش بیش تری به جمهوریت و عصری شدن پیدا کرد.
به عنوان مثال، ولایت فقیهی که امام خمینی در نجف اشرف در درس های خود مطرح کرد با نگاه ایشان به ولایت فقیه پس از پیروزی انقلاب، تفاوت بنیادین و جوهری دارد. در تئوری تدریس شده در نجف، ولایت فقیه، مقوله ای انتصابی و مفهومی کلی و بسیط بود و از رأی مردم در آن سخنی نبود، اما ولایت فقیه مطرح شده از سوی امام بعد از انقلاب، مقوله ای برخاسته از رأی مردم و لحاظ سه عنصر «زمان و مکان و مصلحت» در اعمال آن است.
امام خمینی در عین این که به فقه سنتی و اجتهاد جواهری معتقد بود و بر حفظ و ادامه آن تأکید می ورزید، اما بعد از دهه های متمادی ممارست در فقه سنتی و پشت سر گذاشتن تجربیات ارزنده در انقلاب و تدبیر امور کشور به این نتیجه رسید که اجتهاد مصطلح در حوزه برای پاسخ به نیازهای عصر جدید و اداره کشور کافی نیست و با شجاعت خاص خویش این نظر خود را فریاد زد و گفت: «اجتهاد مصطلح در حوزه ها کافی نمی باشد، بلکه یک فرد اگر اعلم در علوم معهود حوزه ها هم باشد، ولی نتواند مصلحت جامعه را تشخیص دهد و یا نتواند افراد صالح و مفید را از افراد ناصالح تشخیص دهد و به طور کلی در زمینه اجتماعی و سیاسی فاقد بینش صحیح و قدرت تصمیم گیری باشد، این فرد در مسائل اجتماعی و حکومتی مجتهد نیست و نمی تواند زمام جامعه را به دست گیرد.»(صحیفه امام، ج۲۱، ص۱۷۷ و ۱۷۸)
امام خمینی در گذر زمان به نقش عظیم عنصر زمان و مکان در تکوین و تحویل موضوعات عمیقا پی برد و همین امر موجب تحولی بنیادین در اندیشه سیاسی ایشان شد؛ به طوری که اساسا معنای فقه و فقاهت و اجتهاد در نظر ایشان تحولی جوهری پیدا کرد و گفت: «مـجتـهد باید به مسائل زمان خود احاطه داشته باشد… آشنایی به روش بـرخـورد با حیله ها و تزویر های فرهنگ حاکم بر جهان، داشتن بصیرت و دیـد اقـتـصادی، اطلاع از کیفیت برخورد با اقتصاد حاکم بر جهان، شناخت سیاست ها و حتی سیاسیون… از ویژگی های یک مجتهد جامع است.»(صحیفه نور،ج۲۱، ص۹۸)
توجه خاص امام خمینی به حقوق زنان و مقابله با اندیشه های متحجری که با اعمال فشار به ایشان خواهان انزوای زنان و ممانعت از حضور آنان در عرصه های مختلف علمی، سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و …. بودند، نیز از مصادیق تحول در اندیشه امام خمینی بود.
یکی دیگر از مصادیق بارز تحولات اندیشه امام خمینی در مواجهه با واقعیت های اجتماعی و نقش طبقات مختلف جامعه، عبور از برخی کلیشه های فقه سنتی و طرح موضوع «جنگ فقر و غنا» بود.
در اوایل تابستان ۱۳۶۶ پس از انتشار برخی از دیدگاه های استاد شهید، آیت الله مرتضی مطهری در زمینه نظام اقتصادی اسلام، مباحث گسترده ای در مطبوعات و همچنین بین علما درگرفت. از جمله، این بحث مطرح شد که آیا در اسلام، بین «فقر و غنا» جنگی وجود دارد یا نه؟ در پی بالا گرفتن این بحث، یکی از علما به تصریح و قاطعانه اعلام کرد که در اسلام، «جنگ حق و باطل» مطرح است، نه «جنگ فقیر و غنی.» این موضوع به بحثی کشدار در مطبوعات و بین علما تبدیل شده بود که امام خمینی در مرداد ماه ۱۳۶۶ مطابق با ذی حجه ۱۴۰۷ در پیام تاریخی خویش به حجاج از نهضت اسلامی با تعبیر «جنگ فقر و غنا» یاد کرد و با تأکید بر قداست چنین جنگی گفت: «باید… نسل به نسل و سینه به سینه، شرافت و اعتبار پیشتازان این نهضت مقدس و «جنگ فقر و غنا» محفوظ بماند و باید سعی شود تا از راه رسیده ها و دین به دنیافروشان چهره کفرزدایی و فقرستیزی روشن انقلاب ما را خدشه دار نکنند. جنگ ما جنگ حق و باطل بود و تمام شدنی نیست. جنگ ما جنگ فقر و غنا بود. جنگ ما جنگ ایمان و رذالت بود. امروز جنگ حق و باطل، جنگ فقر و غنا، جنگ استضعاف و استکبار و جنگ پابرهنه ها و مرفهین بی درد شروع شده است.» (صحیفه امام خمینی، جلد ۲۰، صفحه ۳۳۳)
امام خمینی در پیامی دیگر، از دو طرز تفکر به نام اسلام سخن گفت که در تاریخ فقه و فقها بی سابقه است و حکایت از تحولی عمیق در اندیشه فقهی و سیاسی ایشان دارد:
«فرزندان عزیز جهادی ام، به تنها چیزی که باید فکر کنید، به استواری پایه های اسلام ناب محمدی(ص) است…..؛ اسلامی که پرچمداران آن پابرهنگان و مظلومین و فقرای جهان اند و دشمنان آن ملحدان و کافران و سرمایه داران و پول پرستان اند؛ اسلامی که طرفداران واقعی آن همیشه از مال و قدرت بی بهره بوده اند و دشمنان حقیقی آن زراندوزان حیله گر و قدرتمندان بازیگر و مقدس نمایان بی هنرند.» (صحیفه نور. ج ۲۱، ص ۵۹)
امام خمینی در پیامی دیگر ضمن تشریح ویژگی های این دو نوع اسلام از «اسلام ناب محمدی» و «اسلام آمریکایی» سخن گفت: «اسلام ناب محمدی (ص)… اسلام مستضعفین؛ اسلام رنجدیدگان تاریخ؛ اسلام عارفان مبارزه جو؛ اسلام پاک طینتان عارف و …. اسلام آمریکایی… اسلام سرمایه داری؛ اسلام مستکبرین؛ اسلام مرفهین بی درد؛ اسلام منافقین؛ اسلام راحت طلبان و اسلام فرصت طلبان…[است].» (صحیفه نور. ج ۲۰، ص ۱۹۴)
امام خمینی در پیام استقامت (۲۹/۴/۱۳۶۷) به گونه ای صریح تر به تبیین ویژگی های اسلام آمریکایی پرداخت و از اسلام اشرافیت، اسلام ابوسفیان، اسلام ملاهای کثیف درباری، اسلام مقدس نماهای بی شعور حوزه ‍ های علمی و دانشگاهی، اسلام ذلت و نکبت، اسلام پول و زور، اسلام حاکمیت سرمایه و سرمایه داران بر مظلومان و پابرهنگان سخن گفت.
به نظر شما به چه بخش هایی از اندیشه و منش امام کم تر پرداخته شده و یا بعضا در زمان حاضر به صورت تعمدی نادیده گرفته می شود؟
متأسفانه امروزه برخی از جریان ها و افراد می کوشند که آن بخش از اندیشه های امام که در راستای جمهوریت، دموکراسی، عدالت، میزان بودن رأی ملت، حقوق بشر، آزادی عقیده، آزادی بیان و … است به صورت تعمدی نادیده گرفته شود!
حتی برخی مخالفان دیروز اندیشه امام امروزه با استفاده از برخی تریبون ها سعی می کنند که به تحریف این اندیشه های ارزشمند امام بپردازند و از امام چهره ای مخدوش و مخالف این ارزش ها ارائه دهند!
این پدیده، خطری بزرگ است که موجودیت نظام جمهوری اسلامی را تهدید می کند؛ زیرا چهره ای غیرقابل قبول از انقلاب اسلامی و رهبری فقید آن ارائه می دهد که برای نسل جدید که دغدغه جمهوریت، دموکراسی، عدالت، میزان بودن رأی ملت، حقوق بشر، آزادی عقیده، آزادی بیان و … را دارد هیچ گونه جذابیتی ندارد.
 معمولا گفته می شود که هر اندیشمند یا سیاست مداری مرد زمان خویش است. به نظر می رسد امام نیز از این قاعده مستثنا نیست. چه بسا برخی از سخنان یا عملکرد امام در شرایط آن زمان قابل فهم است. با توجه به تحولات و تغییرات در شرایط مختلف آیا می توان هم چنان پای بند به اجرای واو به واو اندیشه و منش و مواضع امام باشیم؟ آیا نیاز به بازخوانی امام وجود ندارد؟ چگونه می توان از امام امروز هم بهره برد؟
همان طور که عرض شد خود امام خمینی باوری جدی به دخالت عنصر زمان و مکان و مصلحت در اجتهاد و فهم افراد از واقعیت های اجتماعی داشت. بدون تردید برداشت ها و مواضع انسان ها از جمله امام خمینی در قامت یک انسان غیرمعصوم محاط به محدودیت های بشری و عناصر زمان و مکان و مصلحت است. از این رو همان طور که ما با اجتهاد عصری در منابع فقه و متون مقدس دینی به برداشت های متناسب با مقتضیات زمان و مکان و مصلحت جامعه نایل می شویم، امروزه نیاز به بازخوانی اندیشه و مواضع امام خمینی داریم تا به تفکیک مواضع و دیدگاه های گوناگون امام بپردازیم و مشخص کنیم که کدام یک از آن ها تحت تأثیر شرایط زمان و مکان و رعایت مصلحت آن روز جامعه و کدام یک مبتنی بر اصول ماندگار بوده است. با این تفکیک می توانیم از میراث ارزشمند امام خمینی با توجه به تحولات و تغییرات در شرایط مختلف استفاده کنیم.
به نظر شما چه بخش هایی از اندیشه و مواضع امام، اصولی و کلی و قابل بهره برداری از آن ها در همه زمان هاست و چه بخش هایی مربوط به شرایط آن دوره بوده و الزاما نیاز به تأکید بر اجرای آن در دوره جدید نیست؟
بدون تردید، آن بخش از اندیشه ها و مواضع امام خمینی که در راستای تحکیم مقولاتی چون جمهوریت و اسلامیت، عدالت و دموکراسی، میزان بودن رأی ملت، حقوق بشر، آزادی عقیده، آزادی بیان، چندصدایی، تسامح و تساهل و مدارا و مقولاتی جهان شمول از این سنخ بوده اند که از امور ماندگار و ارزشمندی هستند که هرگز کهنه نمی شوند، قابل استفاده و بهره برداری در هر زمان و شرایطی هستند و ما می توانیم از این میراث ماندگار با توجه به شرایط جدید استفاده کنیم.
اما برخی از مواضع امام خمینی که ناشی از شرایط خاص آن دوره و ناظر به مسایل آن زمان بوده اند، نباید مستند برخی اقدامات نادرست در شرایط و وضعیت زمانی امروز قرار بگیرد.
امروزه که دوران ثبات جمهوری اسلامی است باید تدبیر امور کشور بر محور قانون و اراده ملی انجام شود؛ امری که مورد قبول خود امام خمینی نیز بود.
به عنوان مثال، در زمان امام خمینی برخی از دولتمردان سعی می کردند که به جای مراجعه به مجلس و طی مراحل قانونی از طریق مراجعه به امام، کارهای خود را رتق و فتق کنند و در واقع قانون را دور بزنند. به همین علت برخی از نمایندگان مجلس سوم در صدد برآمدند که مانع تمسک این دولتمردان به حکم رهبری برای فرار از قانون شوند.
از این رو در اواخر عمر امام خمینی، نامه ای را خطاب به امام نوشتند و در آن از این رویه انتقاد کردند و خواستار اصلاح این رویه شدند.
از آن جایی که امام خمینی، قانون اساسی را امری الزام آور برای همگان از جمله خودشان می دانست و عدول از آن را به هیچ وجه جایز نمی دانست، در پاسخ به نامه اعتراضی نمایندگان مجلس سوم که از برخی اعمال و رفتارهای فراقانونی گله و انتقاد کرده بودند، نوشت: «ان شاء الله تصمیم دارم در تمامی زمینه ها، وضع به صورتی درآید که همه طبق قانون اساسی حرکت کنیم. آنچه در این سال ها انجام گرفته در ارتباط با جنگ بوده است.»(صحیفه نور، ج۲۱، ص ۵۷)
امام خمینی در این نامه تصریح کرده است که برخی مواضع و اقدامات آن زمان، خلاف قانون و در ارتباط با جنگ و براساس شرایط انقلابی آن زمان بوده است و به هیچ وجه نباید در دوران ثبات و زمان صلح و آرامش دوباره تکرار شود!
جالب این که امام خمینی در ضرورت تقید به قانون، خودشان را نیز استثنا نکرده و تصریح کرده است که: «ان شاء الله تصمیم دارم در تمامی زمینه ها، وضع به صورتی درآید که همه طبق قانون اساسی حرکت کنیم.» یعنی من خمینی هم اگر در شرایط آن روز به علت فضای جنگی، اقدامات و مواضعی داشته ام که خلاف قانون بوده است، باید به قانون برگردم!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر